🏴 روز دوم محرم الحرام ⚫ ورود کاروان امام حسین علیه‌السلام به کربلا 🍂راوی می‌گوید كاروان به محلی رسيد، ديدم اسب امام حسین علیه‌السلام به يكباره ايستاد. هرچه می‌خواست كه اسب حركت كند، نكرد. 😔 حضرت شش اسب از اسب‌های خود را عوض كردند، ولی اسب‌ها هيچ يك قدم از قدم برنداشتند، همين كه حضرت اين حالات را ديد پرسيد: اين زمين چه نام دارد؟ 🔹 عرض كردند: غاضريه. 🔸 فرمود: اسم ديگر هم دارد؟ 🔹 عرض كردند: نينوا. 🔸 فرمود: غير از اين دو اسم، اسمی ديگر نيست؟ 🔹 عرض كردند: شاطِي الفرات. 🔸 فرمود: اسم ديگر هم دارد؟ 🔹 عرض كردند: بلی «كربلا» هم می‌نامند. 🔘 همين كه امام نام كربلا را شنيد، صدا را به آه بلند كرد و گريه بسيار كرد. 🌴 آنگاه خطاب به اصحابش فرمود: در همين مكان خيمه‌ها را برپا كنيد، چون خيمه‌ها بر پا شد، زينب هراسان به سوی برادرش آمد و فرمود: ⚫️ اين بيابان را خوفناک می‌بينم، چرا كه خوف عظيمی از آن به من روی آورده است. پس باز فرمود به زينب كه واقعه شهادت من و اصحابم در همين مكان می‌باشد، آنگاه حضرت زينب سلام‌الله‌علیها بی‌هوش بر زمين افتاد. 📚 مقتل شوشتری، ص ۱۲۴ 📚 رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۷۷ 📚 روضه الحسین، ص ۵۲ 💠 بنابر نقل دیگری اصحاب در حال حرکت بودند که اسب امام ناگهان ایستاد و دیگر حرکت نکرد و مانند ناقهٔ پیامبر در حدیبیه جلوتر نرفت. وقتی اسب ایستاد حضرت نام آن منطقه را پرسید. زهیر عرض کرد: درست آمده‌ایم، بهتر است دوباره راه بیفتیم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد، نام این منطقه طف است. 🌿 امام فرمود: ”آیا نام دیگری هم دارد؟“ 🔹 عرض کرد: کربلا هم به آن می‌گویند. ⚫️ با شنیدن نام کربلا، چشمان امام پر از اشک شد و فرمود: ”اَللّٰهُمَّ أعوذُ بِکَ مِنَ الکَرب وَ البَلاء.... خدایا! از اندوه و بلا به تو پناه می‌برم، این جا محل استقرار ما و ریخته شدن خون ماست، این جا محل قبرهای ماست، این را جدّم رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم قبلاً به من گفته است“. 📚 مقتل مقرم، ص۲۳۳ 📚 منتخب طریحی، ص۳۰۸ 📚 تحفة الازهار، ج۳، ص۲۰۹ https://eitaa.com/besooyekhodaa