ترديدي نيست که هر کدام از دو دوران ياد شده بخشي از زندگاني و حيات بشر محسوب مي شود با اين تفاوت که پايان يکي آغاز ديگري است و دوران ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ همان نقطه پايان دوره و مرحله آغازين زندگاني بشر مي باشد. همانگونه که قيامت و تحول عظيم آن نقطه آغاز و شروع دوره زندگاني بي پايان خواهد بود. به عبارت ديگر دوران ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ ظرف تحقق و عده هاي الهي مبني بر پيروزي نهائي صالحان و دين داران و حاکميت بي چون و چراي آنان بر زمين دوران شکوفايي دين و حاکميت آن توسط بندگان صالح خدا است چنان چه خداوند متعال در قرآن فرموده است:
«و ما در زبور ـ پس از تورات ـ نوشته ايم: بندگان شايسته ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد»[3] و قيامت که آغاز دوره جديدي از حيات است ظرف تحقق وعده هاي الهي مبني بر ظهور حاکميت مطلق خداوند و پادشاهي تام او مي باشد و به تعبيري روز ظهور اسلام و پياده کردن کامل آن توسط ذات احديت است همانگونه که زمان ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ دوران ظهور عدالت اسلامي و پياده کردن آن توسط صالحان مي باشد. چنان چه خداوند در قرآن مي فرمايد: «در آن روز که اين زمين به زمين ديگر و آسمان ها (به آسمان هاي ديگر) مبدل مي شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مي گردند»[4] و به همين جهت از هر دو پديده مي توان تعبير به قيامت کرد، «از پديده ظهور به قيامت صغرا و وقعه صغرا از پديده دوم به قيامت کبرا،[5] و هر کدام داراي جايگاه خاص خودش در مسير تدريجي تکامل حيات بشر است به گونه اي که تحقق يکي از اهميت و ارزش ديگري نمي کاهد، بلکه هم چنان که «در قرآن و سنت آمده است رستاخير و قيامت داراي مقدمات و نشانه هايي پي در پي است که در زمين و آسمان و جامعه بشري پديد مي آيد حکومت مهدي ـ عليه السلام ـ آخرين و بزگترين مرحله حرکت جهان مادي قبل از برپايي رستاخير الهي است... به نظر مي رسد که دست يابي به جهان بالايي که (در زمان ظهور) روايات از آن سخن مي گويد و در زمان حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ عملي مي گردد. مقدمه بر راه يابي به سوي جهان آخرت، (قيامت) و بهشت است، بنا بر اين رواياتي که درباره رجعت و بازگشت عده اي از پيامبران و امامان ـ عليهم السلام ـ به زمين و حکمراني آن ها بعد از مهدي ـ عليه السلام ـ سخن گفته و نيز آن چه در آيات متعدد تفسير به «رجعت» شده، مراد همين مرحله است»[6]
و به بيان ديگر، قيامت و دوران ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ با اين که دو پديده هماهنگ و داراي ارتباط نزديک و تنگاتنگ مي باشند و هر کدام نقطه اوجي در مسير حرکت انسان به سوي ابدي شدن است، داراي امتيازاتي و تمايزاتي است که نقطه افتراق و جدايي هر کدام از ديگر محسوب مي شود: 1. در زمان ظهور اگر چه عدالت و قسط در زمين به وجود ميايد و به کمال مي رسند اما همگاني نيست بلکه فقط در زمين و براي افرادي که در آن روزگار وجود دارند و نهايتاً براي عده اي که رجعت خواهند کرد، در حالي که تحول بزرگ قيامت که يک حرکت همگاني و بازگشت انسان به سوي خدا و رويارويي با قدرت او و قرار گرفتن در برابر محکمه عدل الهي است و به گونه اي عموميت دارد که بر اساس بعضي از آيات قرآن شامل همه موجودات از انسان و حيوانات مي گردد آن هم همه بشريت از ابتداء خلقت تا پايان آن.
بنابر اين چگونه ممکن است ظهور و رجعت و حوادثي که در آن به وجود ميايند و با تمام عظمتي که دارد نسبت به تحول بزرگ قيامت يک پديده ويک تحول محدود محسوب مي شود، جايگزين قيامت بشود به طوري که ديگر نياز به تحقق قيامت نباشد؟! گذشته از اين ، اين نکته را هم نبايد از نظر دور داشت که دنيا ظرفيت پاداش ها و عقوبت هاي الهي را به طور کامل ندارد.
2. اگر هم فرض کنيم که دوران ظهور و تحکيم عدالت و قسط در آن فراگير و عمومي باشد باز هم با وجود وجوه مشترک آن با قيامت يک فرق عمده ماهيتي با هم دارند زيرا ظهور پديده است که خداوند متعال در آن حاکميت دين و گسترش عدالت را به عنوان يک برنامه موقت براي دوره موقت در نشئه موقت و پايان پذير قرار داده که ابديت در آن قابل تصور نيست، بر خلاف قيامت و احکام و قوانين حاکم در آن که گذشته از فراگير بودنش، جاويدانگي از ويژه گي هاي آن مي باشد و در واقع تفاوت قيامت با دوران ظهور، تفاوت دو مرحله از حيات با يکديگر و يا به عبارت ديگر تفاوت دنيا و آخرت است که همانند تفاوت حيات و زندگي در رحم مادر و دنياي بيرون از آن بلکه به مراتب بالاتر خواهد بود و همانگونه که کودک براي پيمودن مسير رشد و تکامل اش نمي تواند براي هميشه در رحم مادر بماند و خود را بي نياز از عالم بيرون بداند، انسان و انسانيت نيز نمي تواند در مسير تکامل خودش زندگي دنيا و خصوصاً دوران ظهور را که اوج شکوفايي انسانيت و حاکميت قوانين انساني و الهي در دنيا مي باشد، براي هميشه برگزيند و خود را بي نياز از رسيدن به غايتي که در انتظار اوست بپندارد. بنابر اين دوران ظهور با تما