امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي کشف حقيقت رفته و تحقيق کرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و کردارشان باطل بوده و خلاف واقع است ، هر چند پايبندي آن ها به اصول و دستورهاي ديني خودشان هم تا حدي لازم است . شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى‏گويد: «اگر کسى در روايات دقت کند، مى‏يابد که ائمه(ع) تکيه‏شان بر اين مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى ‏آيد، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد که مى‏بايست تحقيق و جستجو کند ، اما افرادى که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏برند که مصداق منکِر و يا مقصر به شمار نمى‏روند، آنان در رديف منکران و مخالفان نيستند. ائمه اطهار ع بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى ‏رود». وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏کند: «همان طورى که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغيير محيط باشد، ممکن است اين جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(2) در نتيجه چه بسا افرادي که در طول عمر خويش نامي از اسلام نشنيده و احتمال هم نداده اند که ديني به نام اسلام وجود دارد و بايد از آن پيروي کرد و در طول زندگي به دين و آيين خود که آن را برحق مي دانستند عمل نمودند ، اهل بهشت و نجات باشند. خداوند با اين افراد بر اساس آنچه حق و حقيقت مي دانستند ،برخورد خواهد نمود مثلا فرد مسيحي که بر اساس تعاليم مسيحيت هم اهل گناه بوده ،نسبت به اين رفتارها استحقاق عذاب دارد؛ همچنين عقل و فطرت انساني که در حکم پيامبر دروني همه انسان هاست ، عامل مهمي در برخورد خداوند و محاسبه اعمال انسان هاست . اگر فردي بر خلاف حکم صريح عقل و فطرت انساني خود عمل نمود، مورد مواخذه قرار خواهد گرفت و نتيجه آن را خواهد ديد . البته تبيين دقيق افراد قاصر و مقصر در مناطق مختلف و در زمان هاي گوناگون متفاوت است . مثلا در شرايط كنوني امكانات رسانه اي و قدرت تحليل و بررسي عالمانه براي بسياري از افراد فراهم کرده است و می توانند از این طریق به حقیقت و دین حق برسند؛ هر چند همين رسانه ها نقش مهمي در وارونه کردن حقايق و تبليغات مسموم عليه واقعيت برای بعضی دیگر از انسان ها دارند. پي نوشت ها: 1.مائده (5) آيه 73. 2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.