#همراه_با_کاروان_حسینی
🌷باسم رب الحسین🌷
🔔دروازه های شام گشوده بود و باروها به زر و زیور و حریر و دیبا، زینت شده بود.
💥شهر یکپارچه جشن بود و سرور.
🚫بانگ شادی، فریاد و هلهله، به صدای طبل و دف و کُرنا، در هم آمیخته بود.
🔥خبیث ترها، چشمها سرمه کشیده و دستها را خضاب کرده و همراه رقصندگان با شمشیر،تا بیرون شهر به صف بودند.
🐎سپاه ایستاد، و بازماندگان کاروان را از حرکت باز داشت.
🍃زینب(س) یکی از مردان سپاه را سوی خود خواند.
🔹گفت : به فرمانده ات بگو بیاید.
🔸لحظه ای بعد، شمر سواره آمد.
🔹زینب گفت : ما را از دروازه ای عبور دهید که تماشاگران کمتری دارد،و سرهای شهدایمان را از ما دور کنید تا این جماعت کمتر به اهل بیت پیامبر نظر کنند.
❌شمر پوزخند زد.
♦️گفت : همین!
🔸سر اسب چرخاند و سوی سپاه رفت.
🌪مردان سپاه به هجوم آمدند و باز ماندگان کاروان را به صف کردند.
❌یکی ریسمان آورد، دیگری تازیانه کشید.
💥سرها دوباره بر نی شد و سپاه ظلمت و طغیان و بیدادگری،
🍂به شادی هلهله کردند و فریاد پیروزی سر دادند.
🏴از سر بالای نی، قطرات خون گرم و تازه بر دست مرد نیزه دار فرو می افتاد،
و مرد، مَست در غفلت بود و هیچ نمی نفهمید.
▪️سرهای شهیدان را میان بازماندگان برافراشتند و به ضرب تازیانه آنان را حرکت دادند،
📣دف زنان بر دف کوبیدند و رقصندگان لودگی کردند و شامیان کِل کشیدند،
🐪و باز ماندگان کاروان را، از دروازۀ پُر جمعیت شهر عبور دادند،
❌شامیان در شادی و شعف، پای کوبان رقصیدند و آنان را تماشا کردند.
🌴بازماندگان کاروان، در زیر نگاه سنگین شامیان، سر به زیر افکندند و نگاه از آنان گرفتند.
🐎شمر اسب تاخت و خود را به زینب رساند.
🔹گفت : عبور از مسیری خلوت، ظلم در حق خلیفه و این جماعت بود.
🔸و سپس دور شد.
🌀مردمان دست زنان و پای کوبان و هلهله کنان، بازماندگان را تا کاخ یزید همراه بودند.
🚩هنگام ورود به کاخ یزید،
🍃سید الساجدین دست در زنجیر داشت، پیرمردی دوان دوان خود را به او رساند.
🔹گفت : حمد و سپاس می گویم خدایی که مردان شما را هلاک کرد و شهرها به آسایش در آمدند،و خلیفه بر شما مسلط شد.
🔸سیدالساجدین گفت : پیرمرد! قرآن خوانده ای؟
🔹گفت : خوانده ام.
🔸گفت : این آیه را خوانده ای، قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى. (۱)
🍃بگو؛ به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی در باره خویشاوندان.
🔹گفت : خوانده ام.
🔸گفت : خویشان پیامبر ما هستیم.
👈این آیه را خوانده ای؟ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى. (۲)؛و حق خویشاوند را به او بده.
🔹گفت : خوانده ام.
🔸گفت : ذالقربی و خویشان رسول خدا ما هستیم.
👈این آیه را خوانده ای، وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى. (۳)
🍃و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان [او] است.
🔹گفت : خوانده ام.
🔸گفت : ما همان ذالقربی هستیم.
👈این آیه را خوانده ای،
"إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا. (۴)
🍃خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
🔹گفت : خوانده ام.
🔸گفت : ما همان اهل بیت، و همان پاکان و پاکیزگان هستیم.
🔹پیرمرد گفت : شما را بخدا سوگند، این آیات در شأن شماست؟
🔸گفت : به حق جدّم رسول الله این آیات در حق ماست.
🔹گفت : آیا براستی شما خویشان رسول الله هستید؟
🔸گفت : ما اهل بیت پیامبریم و آن سر بر نی، پدرم حسین بن علی، فرزند فاطمه دختر پیامبر است.
🔹پیرمرد فریاد برآورد و دستار از سر گرفت و بر زمین کوبید،سر سوی آسمان برداشت.
🔸گفت : خدایا به سوی تو توبه می کنم از دشمنان آل محمّد،و به سوی تو بیزاری می جویم از دشمنان جن و انس.
📝پاورقی ها:
۱ - سوره شوری . آیه ۲۳
۲ - سوره اسرا . آیه ۲۶
۳ - سوره انفال . آیه ۴۱
۴ - سوره احزاب . آیه ۳۳
📚قافله سالار
✍به روایت مجتبی فراورده
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
🆔
@besooyezohur