🔰 تمثیل زیبای مرحوم حاج اسماعیل
#دولابی درباره
#انتظار_فرج
پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت: این جا را مرتّب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده، از آن جا نگاه میکرد میدید چه کسی چهکار میکند، در ورقهای مینوشت که بعد حساب و کتاب کند.
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی، یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتّب کنید.
یکی از بچه ها که شرور بود، شروع کرد خانه را بههم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتّب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید، نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتّب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، ردّ تن آقاش را دید از پشت پرده، تند و تند مرتّب میکرد همه جا را.
میدانست آقاش دارد در ورق مینویسد.
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همینجاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم.
آن بچه شرور همه جا را هی بههم میریخت،هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود!
وقتی همه جا را ریخت بههم،آن وقت آقا آمد.
ما خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد؛ او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش! خنگ نباش! گیج نباش!
شرور که نیستی الحمدالله! گیج و خنگ هم نباش!
نگاه کن پشت پرده ردّ آقا را ببین و کار خوب کن…
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌐
@beytol_zahra_hasaniye