بسم الله الرحمن الرحیم دیدار خادمین با همسر ✨صحبت های همسر شهید✨ سه ماه بعداز ازدواج ایشون رفتن جبهه و چهار ماه بود که جبهه بودند و موقعی برگشتند که مجروح شده بودند. من خبر نداشتم رفته بودم سر کوچه خرید کنم دیدم ایشون لنگان لنگان دارن میان به سمت خونه..... اهل مال دنیا و جمع کردن مال دنیا نبودند. لوتی منش بودند.عاشق جنگ با اسرائیل و همیشه به یاد امام زمان عج و عصر جمعه ها همیشه با خودشون زمزمه می کردند که که بازم آقام نیومد 💔 یک بار ماشینش رو توقیف کرده بودند.یک ماه تو پارکینگ بود.همه گفتند این ماشین به این راحتی روشن نمیشه،باطریش خوابیده چون یک ماه خاموش بوده.ایشون گفتند؛من با یک ذکر این ماشین رو روشن می کنم.و موقع روشن کردن ماشین این ذکر رو گفتند و روشن کردند. 🦋علی ع خیر البشر✨و من ابی فقد کفر🦋 خانواده و اموات ایشون یک آرامگاه دسته جمعی در لنگرود دارند که سر پوشیده است. اما ایشون هیچ وقت به زبان نیآوردند که من رو کجا دفن کنید و هیچ وقت حرفی در این مورد نمی زدند. آخرین باری که داشتند می رفتند من ازشون خداحافظی نکردم و رفتم توی اتاق با اینکه بیدار بودم خودم رو زدم به خواب تا اگر به شهادت رسیدند تصویری از لحظه ی خداحافظی در ذهنم نباشه. بچه ها ایشون رو بدرقه کردند و از زیر قرآن رد کردند که رفتند و شهید شدند . ۱۴۰۱/۳/۱۴ 🌷 @beytol_zahra_hasaniye