...👆تا اینجا براتون گفتم🕊 که شبث‌بن‌ربعی تازیانه‌اش را برداشت و اسب را زد... اما آن اسب 🐎هم نرفت و به امام خود وفادار ماند...و به اسب کناریش می گفت: این مردم ظالم 👺حتی اگر ما رابکشند نباید قدم از قدم برداریم و باید به اماممون وفادار بمانیم و ناگهان انگار شوری در دلِ تمام اسبا به پا شده بود همه با هم متحد شدن و با صورتهای خشمگین محکم سر جاشون ایستادن و تازیانه هاو ضربات شبث هم باعث حرکتشون نشد. من🕊 خیلی ازدیدن این صحنه لذت بردم😊 و در دلم آشوبی بود که چطور این انسانهای ظالم می خواستن اسبها رو مجبور به بی وفایی کنن ولی اسبها به امام مظلوم و مهربونشون وفادار موندن... در همین لحظات پر آشوب بود که ناگهان سر امام مظلوم و مهربون از نیزه بر زمین افتاد ....😭😔 ..