درباره گلوبالیسم - بخش ۱ https://shakeri.net/3932 باسمه تعالی ما در این دوره با یک عده شبه‌روشن‌فکر سکولار طرف هستیم که بخاطر ساده‌انگاری خودشان، متوجه خیلی قضایا نمیشوند و فکر میکنند که بقیه خرافاتی و مرتجع هستند. مثلاً در مراسم افتتاح تونل Gotthard سوئیس، مقامات عالی اروپایی حضور داشتند و شاید خیلی از آن‌ها متوجه نشدند که این مراسم تاجگذاری و اعلان سلطنت یک جن است.[1] در این مراسم آدمها، اعم از زن و مرد، با لباس عروس، دامادی آن جن را پذیرفته بودند. این همان چیزی است که در روایات قدیمی درباره تبعیت از ابلیس نقل شده بود. اگر این افراد از آن روایات اطلاع داشتند، به خود می‌آمدند و گول نمیخوردند. ساختار هرمی گروه‌های شیطانی درباره ساختار هرمی گروه‌های شیطانی و جای هر کدام از این‌ گروه‌ها در این هرم، مطالب ضد و نقیض زیادی شنیده می‌شود و اسامی مانند بانکدارهای جهانی، گروه ۳۰۰، واتیکان، شبکه‌های فراماسونری، و ایلومیناتی و بسیاری از اسامی دیگر، معروف هستند. اما شخصاً ضرورتی برای شناخت دقیق سلسله مراتب این گروه‌ها احساس نمیکنم و احتمال میدهم که ساختاری سیال داشته باشند. یعنی به هرکدام از آن‌ها که بتوانند در یک مقطع تاریخی، در پیشبرد برنامه‌های شیطان موفق‌تر عمل کنند، میدان بیشتری داده میشود. شاهد این حرف این است که حدود یک سال و نیم پیش واتیکان عملاً ادعای این را داشت که میتواند رهبری سیاسی اروپای واحد و رهبری فکری دنیا را به عهده بگیرد. به همین دلیل مراسمی برگزار کردند که شبیه تاجگذاری پاپ در واتیکان بود. تمام رهبران اروپا به مدت یک ساعت منتظر تشریف فرمایی جناب پاپ شدند و ایستادند تا ایشان به تخت بلندی بنشیند.[2] اما خیلی زود مشخص شد که پاپ حتی نمیتواند با موج آبروریزی‌های کلیسا مقابله کند؛ و نه تنها این برنامه تمام شد، بلکه خود پاپ فرانسیس هم قرار است در ماه فوریه استعفای خود را اعلام کند. قبل از آن هم برای چند سال دالائی‌لاما در صدر اخبار رسانه‌های غربی بود و همه سفرها و سخنرانی‌هایش را منعکس میکردند. تلاش او این بود که نسخه دین فراگیر جهانی خود را پیاده‌سازی کند و وقتی شکست خورد، به فراموشی سپرده شد. مکاتب فکری پس از رنسانس تجربه تاریخی در اختراع یک مکتب و دین جدید این بوده که هر ایده جدید یک عده را به خود جذب میکند و عده‌ای دیگر را دفع. بعد از مدتی آن مکتب به یک عقیده در کنار همه عقاید دیگر تبدیل می‌شود و مرور زمان آن را از رونق می‌اندازد و پوسیده میکند. اکثر مردم از نظر فکری ضعیف بوده، توان نگاه جامع و از بالا به قضایا ندارند؛ و توجه هرکدام از آن‌ها را با یک مفهوم خاص می‌شود جلب کرد. یکی به آزادی بیشتر اهمیت میدهد و یکی به برابری. برای یکی مسائل سیاسی و فلسفی جذاب هستند و برای دیگری مسائل اقتصادی. از زمان رنسانس به بعد، رهبران گروه‌های شیطانی با درک این مطلب، طرح دیگری برای از میدان به در کردن ادیان توحیدی ریختند. طرح آن‌ها این یود که مطابق سلیقه هر گروهی از مردم یک مدل فکری یا ایسم درست کنند، و هر کدام از این ایسم ها فقط روی یکی از جنبه‌های مورد علاقه مردم تکیه داشته باشد. اما نقطه مشترک آن‌ها این باشد که همه آن‌ها ادعای این را داشته باشند که بشر با اتخاذ آن عقیده به سعادت رسیده و همه مشکلاتش حل میشود. لذا مکاتب اختراعی آن دوره، مثل کمونیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم و بقیه ایسم‌ها ، علاوه بر اینکه ادعاهای گزافی دارند؛ هیچکدام از ایسم‌های دیگر را تحمل نمیکنند و تا آن‌ها را از بین نبرند، انجام رسالت خود را ناقص میدانند. این ایسم‌ها از آن رو که دید جامعی نسبت به انسان، جایگاه انسان در کل خلقت، و هدف غائی انسان ندارند، نمیتوانند همه مشکلات بشر را حل کنند و دیر با زود کهنه میشوند. اما طرفداران این عقاید یا توان فکری درک این مطالب را ندارند و یا درک آن برای آن‌ها زمان‌بر است. برای گروه‌های شیطانی پشت پرده، چندان فرقی نمیکند که کدام این ایسم‌ها جهانگیر شود. کافی است که: - اولاً مردم را از ادیان الهی دور کند و این احساس را در آن‌ها بوجود آورد که بشر به جایی رسیده که خودش میتواند راه خود را پیدا کند. - دوماً انرژی روانی آن‌ها را در تخاصم بین ایسم‌ها تخلیه کند؛ تا زمانی که کاملاً مستأصل شدند، آماده پذیرش هر چیزی باشند که تا قبل از آن امکان اقبال به آن وجود نداشت، مثل بت‌پرستی. - سوماً همیشه یک بهانه برای درگیر کردن انسان‌ها با هم و کشتار و جنگ، و در نهایت افسار کردن نسل بشر داشته باشند. - چهارم اینکه هر کدام از این ایسم‌ها که توانست جهانگیر شود، سلطه گروه‌های شیطانی سازنده آن را بر دنیا به همراه خواهد داشت. فراماسونری(شیطانپرستی)☮ گلوبالیستها☯ ایلومیناتی♋️صهیونیسم✡