☘شیخ غلامرضا یزدی(١٨):
💥جناب حاج شیخ علاوه بر دستگیری از نیازمندان شهر، به روستا یا شهرهای مجاور نیز سفر می کرد و از احوال مستضعفین جویا می شد، یکی از این افراد پیرزنی بود که در روستایی تنها و بی کس زندگی می کرد و حاج شیخ سالیانه به او مبلغی کمک می کرد، تا اینکه یک سال حاج شیخ بیمار شد و نتوانست به آن روستا سفر کند. از قضا پیرزن که خانه نشین بود، از اینکه شیخ کمک هر ساله را به او نرسانده دلگیر بود و با خود می گفت: گویا شیخ غلامرضا هم ما را از یاد برده است.
⚡️⚡️⚡️
✨آن شب پیرزن وقتی برای نماز صبح بیدار می شود، یک دفعه کوبه در به صدا در می آید؛ او به سختی خود را به در می رساند و بعد از گشودن در سیدی می بیند که با کیسه ای در دست دم در ایستاده است. سید به پیرزن می گوید: اینقدر نگو حاج شیخ من را فراموش کرده است او شما را از یاد نبرده بلکه به علت بیماری نتوانسته مقرری شما را برساند. عجیب اینکه مبلغی که سید به پیرزن می دهد هرچند مقدار معینی بوده، ولی تا آخر عمر کفاف مخارج زن را می دهد و او دیگر هیچ گاه نیاز مند نمی شود، البته شایان ذکر است که آن پیک از طرف شیخ نبوده و جناب شیخ آن زمان در بستر بیماری بوده اند❕
⚡️⚡️⚡️
✨نظیر این ماجرا درباره دیگر اولیا خدا و یاران امام زمان علیه السلام نیز دیده و نقل شده آن چه مهم است ،آن است که خداوند متعال آبروی یاران امام زمان علیه السلام و نوکران واقعی آن حضرت را همیشه حفظ می کند و با کمک های ملائکه و مامورین ویژه امام علیه السلام عظمت و محبوبیت این اولیا الهی را نزد مردم حفظ می فرماید.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary11