و صدایش در جانَم می‌پیچد که می‌گفت: فُزتُ و رب الکعبه؛ رستگار شدم، پیروز شدم، من رسیدم، من بُردم.... و در آن حال چهره‌اش می‌درخشيد همانندِ ماهِ شبِ چهارده یاران سرباز مثل