🔰 امام عدالت، به روایت مولوی
🔹ای علی که جمله عقل و دیدهای/ شمهای واگو از آنچه دیدهای
🔹تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد
🔹بازگو دانم که این اسرار هوست/ زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
🔹صانع بی آلت و بی جارحه/ واهب این هدیههای رابحه
🔹صد هزاران می چشاند هوش را/ که خبر نبود دو چشم و گوش را
🔹باز گو ای باز عرش خوششکار/ تا چه دیدی این زمان از کردگار
🔹چشم تو ادراک غیب آموخته/ چشمهای حاضران بر دوخته
🔹راز بگشا ای علی مرتضی/ ای پس سؤ القضا حسن القضا
🔹یا تو واگو آنچ عقلت یافتست/ یا بگویم آنچ برمن تافتست
🔹از تو بر من تافت چون داری نهان/ میفشانی نور چون مه بی زبان
🔹لیک اگر در گفت آید قرص ماه/ شب روان را زودتر آرد به راه
🔹از غلط ایمن شوند و از ذهول/ بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
🔹ماه بی گفتن چو باشد رهنما/ چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
🔹چون تو بابی آن مدینهٔ علم را/ چون شعاعی آفتاب حلم را
🔹باز باش ای باب بر جویای باب/ تا رسد از تو قشور اندر لباب
🔹باز باش ای باب رحمت تا ابد/ بارگاه ما له کفوا احد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj