به‌خاطر همه‌ی قول‌هایی که حداقل ۴تایشان را دقیق یادم هست که هر دی‌ماه داده‌ام، به‌خاطر همه‌ی نگرانی‌هایی که از شما خوانده و شنیده‌ام، به‌خاطر نگاه بلندتان که از روز شنیدنِ «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» به بعد، حسرتش را خورده‌ام، دارم خودم را عادت می‌دهم به دانه‌دانه سوا کردنِ قدم‌ها و نگاه‌های هر روزم، به یکی‌یکی زیر ذره‌بین گذاشتن‌شان، به ریزبه‌ریز سنجیدن‌شان؛ به پرسیدن از خودم و جواب پس دادن به خودم. به ایستادن و جنگیدن برای آزادسـازی قـلـب خودم از محاصـره‌ی همه‌ی اشـغالـگرها. فکر می‌کنم این‌شکلی بشود کم‌کم شبیه شما شد. فکر می‌کنم یک‌عمر این‌شکلی ایستاده و مدام قد کشیده و جنگیده‌اید. فکر می‌کنم راه قد کشیدن همین باشد... @binahayat_ir