🔴 چند لقمه درد و دل 🔴 حالا که خیابان خلوت شده ... 1️⃣ شاید تا قبل از این، وقتی صحبت از تفکیک از می‌کردیم برای خیلی‌ها ملموس نبود اما الآن کاملاً قابل لمس است. امروز ظاهراً امنیت به جامعه‌مان بازگشته - حداقل در برخی ابعاد - اما آیا این به معنی ایجادِ احساسِ امنیت برای ماست؟ به نظر می‌رسد پاسخ خیر باشد! الآن بخش بزرگی از جامعه آماده است که فردایی نگران‌کننده‌تر از دیروز در پیش‌رویش باشد! و نمی‌شود به کاسب، کارمند، مادر، دانشجو و بچه مدرسه‌ای گفت که تو نباید اینجور فکر کنی، چون ما بیشتر از قبل نفت می‌فروشیم! و این یعنی گسترشِ احساسِ ناامنی. از قضا خیلی هم مُسری است! چه باید کرد؟! 2️⃣ بازار ارز هم مثل شرایطِ ناآرامِ اجتماعی در ماه‌های گذشته، در حال آرام گرفتن است و می‌توان امیدوار بود که شرایط اقتصادی تا حدی توسط دولت در حال مدیریت است، اما سوال اینجاست که آیا ما مثل روزهای ابتداییِ اغتشاشات قائل به گفتگو با جامعه هستیم؟! همین سه ماه قبل بود که هر کسی که فکرش را هم نمی‌کردیم به مناظرات تلویزیونی دعوت شد و در مورد برخی از خط قرمزها صحبت کرد. افراد زیادی نیز به دانشگاه‌ها رفتند، به کف خیابان‌ها رفتند و با مردم و جامعه کردند. امروز چه باید کرد؟! 3️⃣ در روزهایی که شرایط ناآرام بود، همه گروه‌ها صحبت از با جامعه می‌کردند اما ظاهر امر نشان می‌دهد با آرام شدن فضا، بخش بزرگی از جامعه که ظاهراً امروز هم قدرت دست اوست نیازی به گفتگو احساس نمی‌کند، در حالی که ما هیچ راه گریزی از گفتگو نداریم و البته باید توجه کرد که گفتگو، است! و دیالوگ، گفت و دارد. قرار نیست صرفاً بگوییم، صرفاً مونولوگ کنیم! از قضا ابتدا باید بایستیم و مخاطب را بشنویم. لذا اینجاست که وقتی رییس‌جمهور می‌گفتند «دلایل گرانی‌ها را شفاف به مردم بگویید.» به نظر راهکار درست و کاملی نمی‌آمد. جامعه نیاز دارد تا را در عمل مشاهده کند و یا اینکه دقیقاً بنشینیم و با او گفتگو کنیم، نه سخنرانی، نه مذاکره، نه بحث، نه جدل، نه ...! که این‌ها هر کدام ساختار، اهداف و نتایج خود را دارند. (در مورد اینکه گفتگو چیست و تجربه جهانی در این باره چیست، خواهم نوشت) ما وقتی هنوز دقیقاً درد را نمی‌شناسیم، قرار است چه چیز را درست کنیم؟! 4️⃣ واقیعت تلخ این است که امروز جامعه خیلی مِیلی به شنیدن سخنرانیِ صرف از طرف ما ندارد! چرا؟! چون احساس می‌کند در خیلی از جاها خلف وعده کرده‌ایم! مردم تلاشِ برخی مسئولین را می‌بینند و این آرام‌شان می‌کند اما خلف وعده‌ها را یادشان نمی‌رود! مثلاً؛ 👈 لیست نمایندگان مجلس با طرح آرا نمایندگان، رأی آورد اما بعد از سه سال هنوز با آن بازی می‌کند! طرح را آنقدر توسعه دادند و به جاهایی برده‌اند که دیگر هیچ چیز در آن جا نمی‌شود! در حالی که ما صرفاً می‌خواستیم بدانیم کسی که به او رأی داده‌ایم چرا به طرحی/ لایحه‌ای رأی منفی می‌دهد و چرا مثبت؟! حالا؛ آیا همین نمایندگان مجلس به عنوان نماینده حاکمیت از سوی مردم پذیرفته می‌شوند؟! قرار است دقیقاً درباره چه چیزی برای مردم سخنرانی کنند که پای حرف‌شان بنشینند؟! 👈 دولت هم با وعده‌ی ساخت یک میلیون مسکن در سال، سبد رأیش را پُرتَرکرد اما بعد از ۱۵ ماه که وزیر عوض شد، وزیر جدید - مهرداد بذرپاش - در جلسه رأی اعتماد، تلویحاً اصل حرف را هوا کرد که یعنی امکان ساخت این میزان مسکن را نداریم! حالا دقیقاً قرار است در مورد چه چیز صحبت و سخنرانی کنیم و مردم هم گوش کنند؟! ✅ اما چه باید کرد؟! برای بازگرداندن ؛ یا باید خیلی خیلی خوب عمل کنیم و طعم خوش را به مردم بچشانیم یا در یک فضای دو طرفه با آن‌ها به گفتگو بنشینیم. خیال نکنیم چون خیابان خلوت شده، دیگر گفتگو ضرورتی ندارد!! درباره‌ی همه‌ی این‌ها باید با مردم کرد، یعنی ابتدا شنید و بعد گفت و دوباره شنید! در مورد هم باید گفتگو کرد. در مورد قرارداد ۲۵ ساله با هم باید گفتگو کرد. در مورد آنچه، ما مردم را نگران می‌کند و تصمیمش به حیات و ممات‌‌مان وابسته است باید گفتگو کرد. یعنی اول بشنویم، بعد بگوییم و دوباره بشنویم ...