‌ انقلاب ما هنوز تا یک «انقلاب واقعی» فاصله‌ای بسیار دارد. و آنچه مایۀ تأسفی عمیق است این است که هر روز که می‌آید این فاصله نه تنها کمتر نمی‌شود بلکه بیشتر نیز می‌شود، و شکاف‌های قارونی در زندگی‌ها همواره عمیق‌تر و عمیق‌تر می‌گردد. در این حرکت که در ایران واقع شد، کارهایی می‌بایست بشود و نشد، و کارهایی نمی‌بایست بشود و شد. و عمده ناکامی انقلاب از همینجاست... به نظر اینجانب می‌بایست سرمایه‌داران در حاکمیت نفوذ نمی‌کردند که کردند، و می‌بایست روحانی به کارهای اجرایی نمی‌پرداخت که پرداخت. نتیجۀ موضوع نخست، محو زمینه‌های حرکت به سوی عدالت و ساختن جامعۀ قرآنی شد برای همیشه؛ و نتیجۀ موضوع دوم، ضعف مدیریت و قابلیت هر چه بیشتر نفوذپذیری شد، به صورتی غیر قابل جبران؛ و می‌نگریم که ضعف مدیریت چگونه بیداد می‌کند، و امیدی به سامانیابی نابسامانی‌های گوناگون بر جای نمی‌گذارد. نتیجۀ موضوع نخست این شد که دیگر نتوان به آیات « إن الله يأمر بالعدل» و «ليقوم الناس بالقسط» و « أوفوا الكيل و الميزان» تحقق بخشید، و همچنین به احادیثی مانند «العدل حياة الاحكام» حکیمی، محمدرضا. قصد و عدم وقوع. ص۲۹۶ https://t.me/bisimchi10