بیسیم‌چی
حاج احمد! وعده‌ ما با تو در انتهای افق! آنجا که با #سپاه_محمد_رسول_الله ایستاده‌ای به وقتِ ظهور... ت
حاج احمد! فرمانده غائب! وعده ی ما با تو، انتهای افق بود! همان جا که با پرچم لااله الا الله به انتظارمان ایستاده بودی! حالا می‌گویند نشانی از تو یافته اند، چه بهتر! حالا که آمده ای تا با هم، هم مسیر ظهور باشیم! و من تصور می‌کنم روزی را که آخرین کوچه مسجد الاقصی را از وجود کفار پاکسازی می‌کنیم و در کنار هم، شانه به شانه رزمندگان اسلام،جایی نماز می‌خوانیم که سال ها به انتظارش دویده بودیم! خون دل خورده بودیم! صدایمان می‌زنند مدافعین قدس! و من یاد مدافعان حرم می افتم! یاد آن ها که شوق وصال امام شهیدشان آن ها را بی تاب کرده بود و زود به جهانِ اخریٰ رساند و به ما که جا مانده بودیم می‌گفتند خدا شما را برای روزگارِ سخت تری نگه داشته است. روزگار فتحِ قدس! حاج احمد! به گمانم تو دلت برای سربند " راهیان قدس " تنگ شده بود که برگشتی! و یا شاید دلتنگ رفیق های شهیدت بودی! شاید هم برای ما دلت سوخت! که دیگر چشم به راهی ها بی تابمان کرده! شاید هم آمدی که راه قدس را نشانمان بدهی... راه قدس از کربلا می‌گذرد اما نه برای آنان که پای شان که به کربلا رسید حرم نشین سیدالشهدا می‌شوند و دیگر یادشان می‌رود انتهای ستون های این جاده به قبله اول ما راه دارد، راه قدس از کربلا می‌گذرد برای کسانی که داغِ آن را به سینه داشته باشند، برای آنان که کوله بارِ اربعینشان را برای سفر به قدس آماده کرده بودند! حاج احمد! بیا که این نسلِ جنگ نرفته بی تاب یک جهادِ مخلصانه است! بی تاب یک نفر که بوی شهدا بدهد! منبری ها درست روضه می‌خوانند اما این فرمانده ها هستند که روضه ها را به تصویر می‌کشند حاج احمد ما دلمان روضه می‌خواهد... ✍ https://eitaa.com/bisimchi10