پدر شهید نقل میکند:
🥀 براى اینکه شهید را امتحان کنم به او گفتم که باید به صحرا بروى و در مزرعه کار کنى و او بدون چون و چرا پذیرفت.
🥀 روز دیگر گفتم: یک گونى زغال خریدهام و در بازار است دوست دارم به دوش بگیرى و در حالى که پا برهنه هستى به بازار بروى و او گفت اطاعت میکنم و رفت مقدار زیادى دنبالش رفتم، بعد صدایش کردم و گفتم: نمیخواهد بروى من فقط میخواستم تو را از منیّت خالى کنم تا غرور، تو را نگیرد.
#شهید_سید_غفور_هزاوهای
@bisimchi10