□
فاجعهی رخ داده در سربرنیتسا آنقدری تکاندهنده هست که زنان شاهد این جنایت تصور مقایسهی آنچه تجربه کردهاند را با هیچ رویداد دیگری ندارند. اینکه شهر یک شبه خالی از مردان و پسران شود و کودکان پیش چشم مادران سر بریده شوند. اما داستان ام سلیم فرق میکرد.
ام سلیم میگفت من با چشم خودم جنایات سربرنیتسا را دیدم و تا سالها درگیرش بودم. میگفت من به انکار همه چیز رسیدم و داشتم ایمانم را از دست میدادم. پس خدا در آن روزها کجا بود؟ اما تقدیر دست ام سلیم را در دستان مردی فلسطینی از اهلی نابلس گذاشته بود که اقوامش در غزه زندگی میکردند.
ام سلیم میگفت آخرین بار یک سال قبل از غزه خارج شدیم. از کانادا برای دیدن اقوام همسرم به غزه رفته بودیم و پیش از آغاز جنگ از غزه بیرون رفتیم. حالا دیگر هیچ خبری از خانوادهی همسرش در غزه نداشتند. میگفت که آخرین بار با خواهر شوهرش تلفنی صحبت کرده بودند و دیگر نمیدانستند کجا هستند.
ام سلیم میگفت که اتفاقی که در غزه دارد رخ میدهد به مراتب از نسلکشی سربرنیتسا سختتر است و این اعتراف سادهای نبود. هشت هزار نفری که در کمتر از ۷۰ ساعت قتل عام شدند پیش چشم او بود. این نرخ کشتار حتی هنوز از نرخ کشتار اسرائیل در غزه بالاتر است. با این حال ام سلیم در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود تکرار میکرد اتفاق غزه فجیعتر از آن جنایت هولناک است.
حالا او به همراه مدینه و سلیم دختر و پسرش آمده بود به مزارستان پوتوچاری تا هم داغ خانوادهی از دست دادهاش در سربرنیتسا را تازه نگه دارد و هم در هول نسل کشی مردم غزه اشک بریزد. ام سلیم میگفت خودم را با زنان و مادران غزه مقایسه میکنم که من چطور داشتم به پوچی میرسیدم و این مردم چطور محکم و با صلابت ایستادهاند.
#بوسنی
#مارش_میرا
#سفر
#سربرنیتسا
Https://eitaa.com/bisimchi10