یکبار یکی از نیروها با دیدن حاج قاسم گفت: باید یک یادگاری به من بدهید و درخواست چفیه داشت و سردار با اینکه سرما خورده بود، به خاطر اصرار آن بنده خدا چفیهاش را به او داد.
من یک چفیه اضافی داشتم و رفتم برای حاجی آوردم. حاج قاسم با دیدن چفیه که زردرنگ بود، گفت: این چیه؟ این که دخترانهست!
اما چون سرما خورده بود، گرفت و دور سرش پیچید.
تصویر حاجی با آن چفیه خیلی هم منتشر شد.
راوی: شهید هادی حاجیرحیمی
https://eitaa.com/bisimchi10