برای یک اشتباه ساده، یک نفر کافی است، اما برای یک حماقت جدی، حداقل دو نفر لازم است!
جملهی بالا را ادوارد کامینگز گفته است و مثل هر جملهی کوتاه دیگری مثالهای بسیاری را در رد یا تأیید آن میتوان تصور کرد.
اما به گمان من اهمیت این جمله آنقدر زیاد هست که ارزش داشته باشد آن را در حد یک «تذکر» جدی بگیریم و به مصداقهایش فکر کنیم.
نفر دوم همان کسی است که به رغم خطاهای فاحش و جدی نفر اول در یک رابطهی عاطفی باقی میماند.
نفر دوم کارشناسی است که در برابر قضاوت و تحلیل اشتباه مدیر خود سکوت کرده یا آن را تأیید میکند.
نفر دوم سرمایهگذاری است که شوق بیپایهی فرد صاحب ایده یا کسبوکار، حرص او را برمیانگیزد و در یک بازی بیآینده درگیر میشود.
نفر دوم شریکی است که در کسب و کار، منطق مستقل خود را کنار میگذارد و صرفاً بر پایهی ترس یا اعتماد، با شریک خود همراه میشود.
نفر دوم کسی است که برای حفظ یک دوستی، اشتباه فاحش و واضح دوستش را به روی او نمیآورد و میگوید: «چرا من بگویم؟ بگذار دیگران بگویند و تذکر دهند.»
ما معمولاً در سیاست، اقتصاد، مدیریت، مشکلات اجتماعی و روابط عاطفی، نفرات اول را زودتر و زیادتر میبینم و نقش و سهم تأثیرگذار نفرات دوم را در زیر سایهی سنگین آنها فراموش میکنیم.
نفر دوم نباشیم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
@bohlool_aghel