📸 خاطرات خودنگاشت همسر امام (۱۸)
◀️ روزهای خانه بهدوشی
🔸... بعد از سه سال که در خانه «گذر عابدین» بودیم، صاحبخانه اطلاع داد که دخترش میخواهد در همین منزل بنشیند... صاحبخانه آدم خوبی بود اما حالا میخواست عذر ما را بخواهد، برای اینکه دخترش جا ندارد، احتیاج دارد... خانم [صاحب]خانه مادر خوبی بود و در بچهداری و سایر کارها خیلی به من کمک کرد، دختری داشت که دو سال از من کوچکتر بود.
🔹ما هردو با هم بازی میکردیم، #مصطفی در واقع عروسکمان بود، ما هم بچه بودیم و هنوز درد و رنجی نکشیده بودیم. پس از چند ماه زن کارگری که مادربزرگم برای کمک برایم فرستاده بود و حقوقش را مادرم میداد رفت و زن دیگری که قبلاً در موقع اقامت چند ساله مادرم [در قم] به او خدمت میکرد، جای او را گرفت، دیگر کمکم قمی میشدم، دوستان و همسایگان مادرم – که آن زمان در قم بودند – از من دیدن میکردند و من هم به منزل آنان میرفتم و کمکم با آنان آشنا و رفیق شدم. (زندگینامه بانو خدیجه ثقفی ( همسر امام ) (79-80 و 83
🔹🔹🔹
Bonyadtarikhbook-ir
🔸🔸🔸
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.