بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /8
۸ ـ از من خواستهاید یک سند ارائه دهم که جنابعالی جوانان مسلمان را تشویق کردهاید که به سازمان مجاهدین (منافقین) بپیوندند! بگذریم از اینکه در آن روز برخی از جوانان ایرانی در لبنان و سوریه به اینجانب مراجعه میکردند و میخواستند در بازگشت به نجف از امام بپرسم که میتوانند به سازمان بپیوندند و اظهار می داشتند که آقای هاشمی به ما توصیه و تأکید کرده است با سازمان همکاری کنیم و نیز بگذریم از اینکه یکی از برادران روحانی ما در نجف اشرف که سر در راه سازمان گذاشت و عضو آن شد، حجت او بر این کار توصیه آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ اما زندهترین سند؛ پرداخت وجوه شرعی به آن سازمان از سوی جنابعالی است که جوانان مسلمان را به پیوستن به آنان تشویق میکرد و دغدغهها را برطرف میساخت. آن گاه که جنابعالی سازمانی را تا آن پایه متعهد و وارسته میدانید که وجوه شرعی را در اختیار آنها قرار میدهید آیا برای یک جوان مسلمان دینباور دیگر تردیدی در صلاحیت، اصالت و قداست آن سازمان باقی میماند؟ آیا این جوان برای پیوستن به آن سازمان تشویق نمیشود؟
امام مساعدت مالی به منافقین را به شدت رد میکرد و پرداخت وجوه شرعی از جانب شما به آنها را با احتمال اینکه از روی بیاطلاعی باشد و منافقین شما را اغفال کرده باشند، به صورت تلویحی به شما هشدار دادند. امام در پاسخ استفتای حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای هاشمیان (امام جمعه محترم رفسنجان) در تاریخ ۱۴رمضان ۱۳۸۳ (ششم آبان ۱۳۵۲) نوشتند:
«… راجع به اشخاصی که جناب آقای هاشمی به جنابعالی مراجعه نمودهاند، این اشخاص مختلف هستند، بعضیها اهل علم یا کاسب متدین[اند] که در این قضایا یا گرفتاری اعم از حبس پیدا کردهاند؛ اینجانب کراراً به تهران و قم دستور دادهام که با خانوادهها و خودشان همراهی نمایند… و جمعی از آنها که محبوس هستند و ارتباطی با قضایای دینی ندارند، بلکه انحراف نیز دارند نمیشود از وجوه به آنها کمک کرد… آقای شیخ علی اکبر هاشمی ممکن است مطلع نباشند از جریان امور و ممکن است بعضیها ایشان را اغفال نمودهاند چون در این بین علیالمحکی جمعی هستند که به اسم این اشخاص از مردم وجوه میگیرند…»
۹ـ پرسیدهاید «… واقعاً با چه قیاسی این جمله را میگویید که اینکه هاشمی می گوید ۵۰ سال با آیتالله خامنهای رفیقم از قدرت طلبی و خودخواهی منشأ میگیرد»!؟ به دنبال نامه سرگشاده جنابعالی به مقام معظم رهبری و اولتیماتومی که در آن نامه داده بودید، نیروهای انقلابی و حزباللهی و دلسوزان و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی نگران و اندیشناک شدند که مبادا جنابعالی در اندیشه جدایی از رهبری و مخالفت با ایشان باشید. در پی آن مطرح شدن شورای رهبری و زمزمه آن از سوی جنابعالی این نگرانی را بیش از پیش قوت بخشید که جنابعالی نقشههایی در سر دارید. بسیاری از موضع گیری های مردمی بر ضد شما نیز ریشه در این رفتار نامناسب شما داشت. در چنین شرایطی خرد و مصلحت اقتضا میکرد که جنابعالی پیروی خود را از مقام رهبری و لزوم اطاعت از ایشان را با صراحت و بیپرده اعلام کنید و به نگرانیها پایان دهید، لیکن جنابعالی نه تنها این کار را نکردید بلکه اعلام کردید که «من ۵۰ سال با آیتالله خامنهای رفیقم»! و بدین گونه از روشن کردن موضع خود در برابر رهبری سر باز زدید. آیا مخاطب از این جمله شما این برداشت را نمیکند که به اصطلاح معروف در میان دعوا نرخ تعیین کردید و جایگاه خود را نشان دادید!؟ و انگار با زبان بیزبانی خواستید بگویید که من نیز در سطح ایشان و در همان قد و قوارهام و می توانم در همان جایگاه قرار بگیرم؟!
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e5