🔴شیر را در قفس نتوان انداخت
عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /16
«ساواك درباره چگونگى آمدن امام به مدرسۀ فيضيه و نطق تاريخى عصر عاشورا، اينگونه گزارش داده است:
«چند نفر از اشخاص فهميده كه قم بوده و مراجعت كردهاند، اظهار مىداشتند: روز عاشورا عصر، خمينى به مدرسۀ فيضيه قم آمد. جمعيت تمام صحن مدرسه فيضيه، صحن بزرگ حضرت، ميدان جلو صحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود. تمام پشتبامها پر از جمعيت بود، كه غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعيت را در حدود دويست هزار نفر مىگفتند و اظهار مىداشتند: در تاريخ قم چنين جمعيتى ديده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم به مدرسۀ فيضيه، صحن بزرگ، جلو ميدان نصب كرده بودند و براى اينكه دولت، برق را خاموش كرده بود، يك موتور آورده بودند و با استفاده از برق، آن بلندگوها كار مىكرد. خمينى را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت آنچنان صلوات
مىفرستادند كه تا دو كيلومتر صداى آن مىرفت. خمينى منبر رفت و بلافاصله گفت: بسماللّه الرحمن الرحيم و شروع كرد به صحبت و بدگويى شديد و اظهار داشت: به ما مىگويند «مفتخور». ما و يك مشت طلبه فقير مفتخور هستيم يا آنها كه مملكت را غارت كرده و پولها را در بانكهاى خارج گذاردهاند. شاه! كارى نكن كه مثل پدرت كه قشون اجنبى از هر طرف به مملكت آمده و او را بيرون كردند، همه مردم خوشحال شدند، من نمىخواهم تو از بين بروى ولى عقل پيدا كن. اين كارها چيست كه مىكنى؟ هر كار مىشود، هر جنايتى مىشود، مىگويند شاه كرده (است) و بعد مرتب تكرار مىكرد: بدبخت بيچاره، بدبخت بيچاره، كارى نكن كه بعد هم تو را بيرون كنند. و مرتب به شاه نصيحت مىكرد و مىگفت: بيچاره چرا اين كارها را مىكنى؟ سر عقل بيا؛ و مرتب كلمه بيچاره بيچاره را با لحن دلسوزى تكرار مىكرد. يك ساعت صحبت كرد و از منبر پايين آمده است. از نطق او هم نوار تهيه كردهاند و به تهران آوردهاند».
اصولاً شاه به دنبال شكستى كه در توطئۀ يورش به فيضيه خورد، به خوبى دريافت كه امام تا قلم در دست دارد و مىتواند با تودهها سخن بگويد، سركوبى اين نهضت امكانپذير نمىباشد. شاه مىديد طرف او در اين نبرد كسى است كه با تهديد و تطميع از ميدان بيرون نمىرود و چارهاى جز دستگيرى او نمانده است. از طرفى مىدانست كه اسائۀ ادب به مقام مرجعى كه بر قلبها حكومت مىكند ارزان تمام نخواهد شد. از اين رو، بر سر دوراهى قرار گرفته بود: يا بايد در برابر توفان سهمگين و كاخ براندازى كه امام پديد آورده بود، تسليم مىشد و تخت و تاج خود را بر باد مىداد و در چنگال انتقام تودههاى رنجديده و بهپاخاسته گرفتار مىآمد و يا اينكه به زنجير امپرياليسم وابستهتر مىشد و براى هميشه به قرآن و ملت اسلام پشت مىكرد و مقام مرجعيت و امامت را مورد تجاوز قرار مىداد. او راه دوم را برگزيد؛ زيرا راه بازگشت و آشتى با ملت بر روى او بسته بود و وابستگى و سرسپردگى به بيگانگان نيز، او را به بنبست كشانيده بود. ملت اسلام او را نمىپذيرفت و قرآن نيز، با صداى بلند بر سر او فرياد مىزد كه: و لا يزيد الظالمين الا خسارا.» (نهضت امام خمینی ج1 ص503-499)
رژیم شاه تلاش داشت با تهدید و ارعاب؛ روح الله الموسوی الخمینی را در بند خود بکشد و عاشورا را از عاشورا تهی کند و سیاست ننگین اموی را به محرم و هیئات حسینی تحمیل کند. اما ... حاشا و دریغ که فرزند زهرا سلام الله علیها در بند تهدیدها و زندگی ننگین دنیایی گرفتار شود.
امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف در سال 1342 ه.ش. عاشورا را احیا کرد و حسین علیهالسلام را در کارزار مبارزه با یزدی نشان داد و خود به ندای جدش اباعبدالله الحسین لبیک گفت اما در این زمان؛ مردم دیگر مردمِ کوفه نبودند و چون کوهی استوار پشتیبانی امامشان بودند بنابراین دستگاه یزیدی زمان نتوانست توطئه قتل امام را رقم بزند ولی او را پس از این سخنرانی عاشورایی دستگیر نمود. دستگیری که با فشار همه جانبه مردم طولی نکشید و نردههای آهنین با اراده مردم از بین رفت و امام اعلی الله مقامه الشریف آزاد شد. آزادی که 15 سال بعد مرگ 2500 سال دیکتاتوری سلطنتی را به همراه داشت.
✳️ پایان
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.