♨️جلال آل احمد در کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران زمینه انشعاب از حزب توده را چنین بیان میکند :
🔸
روزگاری بود و حزب توده ای بود و حرف و سخنی داشت و انقلابی مینمود و ضداستعمار حرف می زد و مدافع کارگران و دهقانان بود و چه دعویهای دیگر و چه شوری که انگیخته بود و ما جوان بودیم و عضو آن حزب بودیم و نمیدانستیم سر نخ دست کیست و جوانیمان را می فرسودیم و تجربه می اندوختیم.
🔸برای خود من، اما روزی شروع شد که مأمور انتظامات یکی از تظاهرات حزبی بودم که به نفع مأموریت کافتارادزه برای گرفتن نفت شمال راه انداخته بودم ، سال ۲۳ یا ۲۴ ، از در حزب ( خیابان فردوسی ) تا چهار راه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها که به خلق میفروختم؛ اما اول شاه آباد چشمم افتاد به کامیونهای روسی پر از سرباز که ناظر و حامی تظاهر ما در کنار خیابان صف کشیده بودند که یک مرتبه جا خوردم و چنان خجالت کشیدم که تپیدم توی کوچه سید هاشم و بازوبند را سوت کردم قضیه آذربایجان و بعد دفاع حزب از اقا سیدهاشم و بازوبند را سوت کردم ...
🆔
@Bonyadtarikh