🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 647) قسمت ۲۳
🌷 آن آشنا آمد 🌷
☘ ... کم کم داشتم به هدفم نزدیک تر میشدم و از آنچه بر عنیزه گذشته بود، آگاهی مییافتم. بدین ترتیب در حالی که خود را نگران نشان میدادم، گفتم:
پدر جان! چگونه مردم عنیزه از آمدن لشکر عثمانیه آگاه شدند؟
این هم کار خدا بود و خداوند به آنها رحم کرد. در منزلهای خود نشسته بودیم که صدایی از بیرون به گوشمان رسید. پس در پی آن صدا بیرون آمدیم؛ دیدیم که جوانی زیبا روی سوار بر اسبی که تاکنون مانندش را ندیده بودیم در مقابل خانههای ما ایستاده و نیزه بلندی در دست دارد. به محض این که چشمش به ما افتاد گفت:
ای معاشر عنیزه! به تحقیق که مرگ در رسید. عساکر دولت عثمانیه رو به شما کرده اند با سوارها و پیادهها و اینک ایشان در عقب من میآیند. پس کوچ کنید و گمان ندارم که از ایشان نجات یابید.
با شنیدن سخنان آن سوار، عنیزه آنچه را داشتند بار شتران کردند و به سوی مقصد نامعلومی راه افتادند.
از نشانههایی که پیرمرد میداد، فهمیدم که آن سوار همان کسی بود که ما را تا تپه سلیمانیه همراهی کرد و ایشان کسی جز صاحب الزمان علیه السلام نبودند. با شادمانی از پیرمرد خدا حافظی کردم و نزد سیّد برگشتم و آنچه را شنیده بودم به ایشان گفتم. آثار خوشحالی در سیمایش نمایان شد و دست به سوی آسمان برداشت و گفت: الحمدللَّه رب العالمین والصلاة علی محمد و آله الطاهرین.
چون دعایش تمام شد، رو به سیّد مهدی نمودم و گفتم:
آقا خواهشی دارم.
تبسّمی بر لبانش جاری شد و گفت:
بگو میرزا! ان شاء اللَّه که خیر است!
- آقا، واقعه سلیمانیه چه بود که در راه فرمودید؟ ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: آن آشنا آمد - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: مسلم پور وهاب
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
📝 آن آشنا آمد - صفحه ۵۰ الی ۵۲.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
#آن_آشنا_آمد
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#مسلم_پور_وهاب
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران