بار سفر مبند، دلم شور می زند گويا قيامت است، مَلك صور می زند من خواب ديده‌ام، سرتان را به نی زدند گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِی زدند شاعر: وحید قاسمی •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•