هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌿(داستان 384) قسمت 2 🌼تشرّف سیّد مهدی قزوینی در راه کربلا🌼 🌺 ... وقتی این سخن را شنیدم به آنها که با من بودند گفتم: « این مطلب واقعیّت ندارد؛ زیرا بنی طُرُف قدرت ندارند در بیابان با عنیزه مقابله کنند. گمان می‌کنم این کار حیله‌ای است برای آن که زوّار را از خانه‌های خود بیرون کنند، چون پذیرایی آنها برایشان سنگین شده است.» در همین احوال بودیم که زوّار برگشتند و معلوم شد جریان همان است که من گفته‌ام. زوار داخل خانه‌ها شدند و بعضی هم در سایهٔ آنها نشستند. آسمان را ابر گرفته بود. در اینجا من دلم به خاطر آنها شکست؛ لذا به خداوند تبارک و تعالی متوجه شدم و به پیغمبر و آل او علیهم‌السّلام متوسل گشتم و از ایشان یاری زوّار را از آن بلایی که به آن مبتلا شده‌اند خواستم. ناگاه دیدم سواری می‌آید که بر اسب نیکویی مانند آهو که مثل آن را ندیده بودم سوار است. در دست او نیزه‌ای بلند بود و آستین‌ها را بالا زده و اسب را می‌دوانید. نزدیک خانه‌ای که آنجا بودم ایستاد. آن خانه از مو بود و اطرافش را بالا زده بودند. سلام کرد و ما جواب او را دادیم. فرمود: « یا مولانا (اسم مرا برد) کسانی که بر تو سلام می‌رسانند مرا به دنبالت فرستادند. ایشان «گنج محمّد آغا» و «صفر آغا»(1) هستند و می‌گویند، حتماً زوّار بیایند که ما عشیرهٔ عنیزه را از مسیر دور کردیم و با لشکریان خود پشت سلیمانیّه در جاده منتظر آنهاییم.» به او گفتم: « تو با ما تا پشت سلیمانیّه می‌آیی؟» فرمود: « آری.» ... (ادامه دارد) ... 📚:1- دو نفر از صاحب منصبان ارتش عثمانی گروه⛅🌹بوى ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi