🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 632) قسمت 2 🌷 *یـار پـنـهـان* 🌷 🍀 ... بچه‌ها اگر روشون می‌شد مرا بابا بزرگ صدا می‌زدند. در همین فکرها بودم که جرقه ای به ذهنم خورد، باخودم گفتم: خوب است حالا که درس‌ها تعطیل است، من چهل روز روزه بگیرم. صبح‌ها پیاده به حرم شاه عبدالعظیم بروم، در راه هزار صلوات بفرستم، به آنجا که رسیدم زیارت عاشورا را بخوانم، برگشتنی با ماشین برگردم صد لعن و صد سلام زیارت را در ماشین بگویم، این کار را بکنم بلکه فرجی حاصل شود خدمت آقا برسم، دردهایم را بگویم که آقاجان ما برای طلبگی به تهران آمدیم، همه هم سالان من، خانه و زندگی و زن و بچه... امّا من آس و پاس مانده ام. یک عنایتی بفرماید. قلم و کاغذ برداشتم و تمام چیزی‌هایی را که می‌خواستم از آقا بگیرم لیست کردم، زن، خانه،... مثل این که حاجت را در بقالی می‌فروشند و من از درِ مدرسه که بیرون رفتم همه خواسته هایم را توی دو تا نایلون می‌گذارند و تحویلم می‌دهند. چهل روز پیاده می‌رفتم شاه عبدالعظیم، در راه هزار صلوات می‌فرستادم، خیلی هم مواظب کارهایم بودم؛ به خصوص خیلی مواظب چشم هایم بودم، در آنجا زیارت عاشورا را می‌خواندم، و برگشتنی هم، با ماشین می‌آمدم و صد لعن به دشمنان امام حسین علیه السلام و صد سلام به آقا اباعبداللَّه علیه السلام می‌فرستادم، در این مدّت بیشتر از قبل مواظب خوراکم بودم. زیاد هم حرف نمی زدم؛ یعنی کسی را نداشتم که با او حرف بزنم. هفته اوّل که گذشت، حال معنوی خوبی پیدا کرده بودم که متوجّه شدم بیشتر این حال را مدیون کنترل چشمم هستم. هفته‌ها یکی پس از دیگری سپری شد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم: یار پنهان - صفحه ۳۴ و ۳۵. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor