«کیست دزد ؟! »
آن شنیدی سارقی درنیمه شب
بُرد از منزل، اَثاث مَش رجب
صبحگه تا آنکه پیچیداین خبر
گِرد گردیدند خلق، آسیمه سر
صحنه راپاییده اَند از جز وکل
شَمّ کار آگاهیِ شان ، کرد گُل
آن یکی گفتاکه بنّا قاصر است
چونکه بنموده بَنا، دیوارِ پست
دیگری کوتاهی از نجّار جُست
زآنکه درب خانه رابنْهاد،سُست
کدخدافرمود:این قُفل ضعیف
را بگردد هر اَلف کودک،حریف
نکته سنجی ! داد اینگونه نظر
مش رجب،خودبود بانیِ خطر
ازچه خُسبیده شبانگاهان،چرا
خواب او شد عامل این ماجرا
ازجماعت هرکه آنجا بوده اند
شرح استدلالخود،بنموده اند
کس نه بگرفته سراغ دزدِ مال
هیچ نی گفتند از آن بد سگال
حالیا، این قصهٔ امروز ماست
درد ما و نالهٔ جانسوز ماست
هرکجا خیزد ز مسئولین، گند
علتش را گردن ملت نهند
دستهای کج ،زبیت المال خلق
چشم بیند، لیک برنآید ز حلق
هرکه یازَد مال و بنْماید فساد
بار خود ،سربارِ بر مردم نهاد
دزدها زآنرو چو آقا زاده اند
گنج های مملکت چاپیده اند
گرخطا گردد ز بالا، بیش و کم
قشر پایین ، مُجرمند و متّهم
ای«حبیب»آنان که زَرانباشتند
جملگی رامَش رجب پنداشتند
آمل-نیک نژادنیاکی۱۳۹۹/۴/۲۷
🆔
@bs_quran