من کودک صحرای عشقم با ولایم
من عاشقان را بر ولایت رهنمایم
با کودکی هایم اگر تنها قرینم
باغ ولایت را همی یار و معینم
ای دشمن دین خدا گر سر بر آرم
طومار کینت از بن و ریشه بر آرم
صحرای خون را می نوردم با ولایت
خون می دهم همپای گلزار شهادت
از شبنم اشک خلایق سرخگونم
من با وضوی خون یاران لاله گونم
در وادی عشق و جنون رزمنده هستم
گیرد علی شاه نجف همواره دستم
از سرخی جام شهادت می گرفتم
متن وصیت نامه را با خون نوشتم
سرخی خونم راه ایمان را نماید
راز دل هستی عالم را گشاید
من زتده ام گرچه شهادت مرگ باشد
در بزم ما ترس و اسارت ننگ باشد
رخسار نیلی را بگیریم انقامش
ما باز جوییم در غزا شان و مقامش
گر حق بود راه ولایت باک ما نیست
شهد عسل ما را شهادت وار حاکیست
"من کودکم اما برایت مرد مردم"
خون می چکد از دشنه هنگام نبردم
۱۳۹۸.۰۶.۱۰ ۱۱:۱۴ "یسار"