سر سفره عقد بعد از گفتن یک بله شیرین ،
محسن دستمو گرفت و گفت خانومی خوشبتت میکنم...
روزای اول زندگی شیرین ترین لحظات عمرمون رو تجربه میکردیم..
بعد از گذشت چند ماه عشق جاشو به عادت داد..
محسن دیگه هیچ عطشی برای اینکه در کنار من باشه نداشت،منم که از بی توجهی متنفر بودم بهش گیر میدادم و اون بیشتر از من فاصله میگرفت❗️
تصمیم گرفتم
مشاوره بگیرم تا علت این همه فاصله رو پیدا کنم⁉️
بعد از
#مشاوره متوجه اشتباهاتم شدم، و فهمیدم
زنده نگه داشتن عشق سیاست و بلدی یه زن رو میخواد👇🏻M
https://eitaa.com/joinchat/1709637633Cd7fa12489d