خستهام
از صبح که بیدار میشوم به دنبالش هستم و شبها با یادش میخوابم؛
نمازم از آن پر است؛
برای به دست آوردنش دعا میکنم و نذری میپزم؛
«دنیا» را میگویم.
روزی دنیایم درس و دانشگاه بود؛ روزی پیدا کردن شغل مناسب؛ بعد، ازدواج کردن و حالا مادر شدن.
تا کی میخواهم اینطور زندگی کنم؟
حالم حال کسی است که سالهای سال به سینهٔ مادر چسبیده و جز شیر چیز دیگری نخورده است. نه قد کشیده و نه
#رشد کرده است.
بس نیست چسبیدن به سینهٔ
#دنیا؟!
https://eitaa.com/canalmontazeranmahdi14