😍بلوز تمیز و قشنگی تنش بود. جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد. گفتم <مزاحم شدم.جایی می خوای بری...؟>😕 گفت <جایی که نه اما...>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت. همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد. ملیح و زیبا شده بود. کم کم نگران شدم, نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام. بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد. <یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی...>☺️ وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد. آمد و کنار من نشست. تصمیم گرفتم بروم.😒 گفت<کجا؟من که جایی نمی خوام برم,فقط ساعت 12/5 قرار دارم...>🙂 بعد به ساعتش نگاهی انداخت. ساعت12/5 بود. سجاده نماز را پهن می کرد. تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد... .🙃 امام علی(ع):بهترین لباس,لباسی است که تورا از خدا به خود مشغول نسازد. (چهل حدیث از حجاب).   ••࿐‌@chadorbesarha