✅چالش دل نوشته مهدوی نیمه شعبان
#تنگه_مرصاد
@chalesh_tmersad313
شرکت کننده شماره 3⃣2⃣
👈کاربر گمنامی ام آرزوست...
_____
آرام آرام گام برمیدارم در بین این هیاهوی مبارک...
ازدحام شهر
صدای نام تو از زبان مداحان
بوی اسپند
خوردنی های رنگارنگ
اما
تو کجایی؟...
هرچه گشتم ندیدمَت...
اما بیشتر از آنکه پِی دیدارت باشم؛ پِی احوال توام...
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی...
برایت کف زدم اما،
نگاهی به سرخی دستانم که می کنم، خجالت می کشم از گناهانی که کرده ام
و با همین دست به رویت سیلی زده ام...
قلبت را شکسته ام، می دانی.
شام میلاد توست، نمیخواهم اوقاتت را تلخ کنم، اما...
واقعیت زندگی ام همین است.
من فقط به تو پشت کرده ام
من هر بار برای خواسته ی دلم تو را عقب زدم؛ سرت داد زدم؛ چشمان نازت را اشک آلود کردم.
پدر عزیزم
من حتی شرم دارم که به مردم آخرالزمان بگویم که تو بابای منی...
حتی شرم دارم نامت بر روی درب خانه ام باشد...
وقتی به جمکران می روم....
جایی که نفس های تو نسیمِ نوازشگر روی زائران است، شرم دارم که بگویم کجا آمده ام...
پدر
شنیدن حرف هایت برایم سخت است
شبیه تو شدن برایم ننگ است
نفس زدن در هوای نفس های تو برایم آرزو نشده
آن وقت بگویم بیا؟!
بیایی که چه؟
بیایی که حرمتت را بشکنم؟
بیایی که بگویم به هر راهی میروی برو، من با دلم کار دارم نه با نصیحت های تو؟
آه....
یک نیمه ی شعبان دیگر هم دارد می گذرد...
جشن تولدی که صاحبش غایب است....
و مهمانی که آمده برایت شادی کند.
اما
یک امشب هم برای دل تو قدم نزد...
نفس نکشید...
یک امشب هم به تو چشم نگفت...
یک امشب هم به تو رو نکرد....
غریب کوچه های ریسه بندان، دعا کن لایق آمدنت شویم
زندانی قفسی از خواسته های دل و نفس ما، دعا کن با آزاد شدن از بند خودمان، برای آزادی ات درِ دل بگشاییم و تو را به کرسی این قلب بنشانیم...
خورشید عالم تاب، بر منِ یخ زده دمی بتاب...
____________
🌹کانال چالش تنگه مرصاد🌹
🆔
@chalesh_tmersad313