کرونا و معنای زندگی وقتی سایۀ مرگ را بر سَر خودت و اطرافیانت سنگین می‌یابی، از خود می‌پرسی: «زندگی ما تا اینجا چه ارزشی داشت؟» «آیا اکنون این زندگی ارزش ادامه یافتن دارد؟» اینها سؤالاتی است که این روزهای کرونازده، پی‌در‌پی از خود می‌پرسم و این اشعار حسین پناهی را همراه با آنها گاهی در ذهن مرور می‌کنم: «میزی برای کار کاری برای تخت تختی برای خواب خوابی برای جان جانی برای مرگ مرگی برای یاد یادی برای سنگ این بود زندگی؟!» موقعیت مواجهۀ نزدیک با مرگ که برخی فیلسوفان اگزیستانسیالیست از آن به‌عنوان یکی از موقعیت‌های مرزی(boundary situations) یاد می‌کنند، شرایط بسیار مناسبی برای خودشناسی و سنجش عیار ارزشمندی زندگی هر فرد است. در چنین موقعیتی که بحمدالله این روزها در زندگی انسان ایرانی به‌وفور پدیدار می‌شود، بسیاری چون من که دیگر دست از فریب دادن خودشان برداشته‌اند، بیهودگی و سبُکی زندگیِ کم‌بها و بلکه بی‌ارزششان را از نزدیک نظاره می‌کنند. این روزها وقتی از خود می‌پرسم: «چه کردم؟»، «چه باید می‌کردم؟» و «چرا چنانکه باید نزیستم؟» اغلب پاسخ‌های ناامیدکننده‌ای به خود می‌دهم. اما برای مقابله با این ناامیدی، گاهی تسلی‌بخشانه به خود وعده می‌دهم که «اگرچه تا اینجا به‌درستی زندگی نکردم اما اگر این زندگی ادامه پیدا کند و من از مهلکه‌هایی که پیش‌رویم گسترده، رهایی یابم، طرز دیگری در پیش خواهم گرفت. قدر لحظه‌های زندگی‌ام را خواهم دانست و ارزشمند خواهم زیست. ارجمندی زندگی را درخواهم یافت و موهبت برقراری حیات را این‌بار هوشمندانه و آگاهانه سپاس خواهم گفت». اما اینها اغلب خدعه‌های به‌ظاهر موجّه ذهنِ فریبکار است. کسی که راز زندگی و معنا‌داری‌اش را در «گذشته» و «آینده» می‌جوید، هر بار که به زندگی بازگردد، به بیراهه خواهد رفت. راز زندگی در شادی لحظه‌های نابِ «اکنون» همواره پیش‌رویمان بود و ما متأثر از یاوه‌گویی‌های برخی الهی‌دانان، فیلسوفان، روان‌شناسان و از همه مهمتر سیاستمداران، از آن روی گرداندیم و به «گذشته» و اغلب به «آینده» التفات یافتیم. ما زیستن نابِ اکنون و شادی مستتر در آن را پیوسته در سوادی آینده‌ای موهوم به تأخیر انداختیم و امروز اینچنین در هراس مواجهه با مرگ، خود را مبتلای «فقر زندگی» می‌یابیم. روزهای تلخ و سخت این سال‌ها که بر من می‌گذرد، آرمان بلندِ خیامانۀ «زیستن در اکنونِ طربناک» لحظه به لحظه نزدم اهمیت و ارزش بیشتری می‌یابد. با خود می‌گویم: شاید این حکیمانه‌ترین پندواندرزی باشد که بتوان از زبان کسی در این جهان شنید. در این روزهای کرونازده که پاسخ «مختصر» طبیعت به بی‌حرمتی‌های پُرشماری است که در حقش روا داشتیم، گاهی از خود می‌پرسم: «زندگی من تا اینجا چه ارزشی داشت؟» و پاسخ می‌دهم: «هیچ، مگر آنگاه که در جشن زندگی می‌رقصیدم و بازیگوشانه شادیِ زیستن در لحظه را درمی‌یافتم و چه‌بسا دیگران را نیز در آن سهیم می‌کردم». زندگی واقعی و ارزشمند، با «زیستن در اکنونِ طربناک» معنا می‌یابد. «اکنون» خانۀ «هستی» است و این خانه لبریز است از شادی و شگفت‌زدگی و بازیگوشی. بسیاری از کودکان، تنها از آن‌رو که هنوز از این خانه بیرون نرفته‌اند، پیوسته شاداند و شگفت‌زده و بازیگوش. زیستن در «اکنون» را نخست باید از کودکان، این آموزگاران زندگی آموخت. ✅احمد پیروی ۶ اسفند ۹۸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب پُرمغز 🌞 کپی با صلوات 🌞 ❣ با مدیریت