زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #پارت_۳۲ به قلم #که
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _لا اله الا الله، چرا قسم دروغ میخوری؟ اگه هیچ جا، پس اینهمه عکس از جاهای مختلف از کجا اومده؟ گفتم راستشو بگو که بتونم کمکت کنم اروم گفتم اخه روم نمیشه بگم تو بی جا میکنی روت نمیشه، اونموقع با یه پسر غریبه‌ی نامحرمی که نمیدونستی از چه خونواده ایه قرار می‌ذاشتی و می‌رفتی ولگردی خجالت نمیکشیدی حالا که برای منی که محرمتم تعریف میکنی خجالت می کشی؟ تو اگه شرم و حیا داشتی از همون اول این کارا رو نمی‌کردی؟ الانم از خجالتت نیست که ساکت نشستی جلوم و به تته پته افتادی، از ترس و رسواییته، راست میگفت اگه ازش نمیترسیدم یه به توچه نثارش میکردم و میگفتم زندگی خودمه دلم میخواد همونجوری که عشقم میکشه بسازم یا خرابش کنم اما حیف که حقیقتا جراتش رو نداشتم، اما نه... من غلط بکنم حتی اگه نمیترسیدمم این حرفا رو بزنم، من داداشم رو میشناسم میدونم خیر و صلاحم رو میخواد میدونم واقعا دلسوز منه، دوباره به گریه افتادم ادامه دادم، حالا هرجوری دوست داری شما من رو قضاوت کن. من اشتباه کردم به نیما اعتماد کردم تاوانش هم هرچی باشه قبول میکنم فقط بگو چکار باید بکنم. نه دیگه باید بگی تاوانش رو همگی باهم میدیم، اتفاقا قبل از خودت تاوان سنگین رو نسرین داد، میدونی چرا؟؟ نگاهی به مامان انداخت اما بقیه ی حرفش رو خورد ... _حالا بگو ببینم منظورت ازینکه میگی پخش این عکسا کار این پسره نیست چیه؟ بنظرت کی این کار رو کرده؟ از پخش این عکسها کی نفع میبره؟ این چند روز خیلی فکر کردم اصلا کسی به ذهنم خطور نکرده من با کسی دشمنی نداشتم که حالا بخواد تلافی کنه، از جاش بلند شد نگاهی به مامان کرد، اردم گفت: مامان غصه نخور پیداش میکنم اونی رو که با ارامش و ابروی ادمای این خونه بازی کرده بعدم میدمش دست قانون، ازش شکایت میکنیم. مامان که تاحالا ساکت نشسته بود همچنان که اشکهاش رو پاک میکرد گفت چه فایده، آبروی رفته مون برمی‌گرده؟ توکل به‌خدا. فعلا من برم ببینم چکار میتونم بکنم،زنگ زدم با وکیل صحبت کردم ، فعلا فقط میتونیم شکایت کنیم... کپی حرام ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨