زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت14 برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 مرگ تدریجی یک رویا پارت15 برگرفته از زندگی واقعی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 نشستم تو ماشین بند بند وجودم داره می لرزه بریده بریده گفتم آقا مرتضی، آقا محسن خواستگار سهیلاست، ماها رو ناهار دعوت کرده بود که باهاش تنها نباشه روش رو کرد سمت من نگاهی پر خشم بهم انداخت و بی هوا محکم با پشت دست زد تو صورت‌م، دنیا دور سرم چرخید. بعدم چنان محکم زد روی ترمز که صدای جیرجیر لاستیکهای ماشین بلند شد، کامل چرخید سمت من یکی دیگه محکم تر زد تو صورتم. تا به حال کسی من‌رو نزده بود با تعجب زل زدم تو چشماش معترض گفتم به من ربطی نداشت چرا میزنی؟ عصبانی غرید _نباید سوار ماشینش میشدی اینا بچه های خلافکار خیابان باجک هستن، دختره احمق، مگه تو کسی رو اینجا میشناسی! بی‌شعور اگه می بردت تویِ یه خونه دورت می‌کردند چه غلطی میخواستی بکنی! دوباره بی هوا با پشت دست زد تو صورتم دستم رو گرفتم جلوی صورتم، محکم زد رو دست‌هام، دست‌هام خورد تو صورتم، من نمی فهمم چرا داره این کارهارو میکنه، دیگه از ترس اینکه بازم بزنه تو صورتم، جرات نکردم حرفی بزنم. گاز ماشین رو گرفت و با سرعت حرکت کرد، جلوی خوابگاه نگه داشت، عصبی داد زد _برو پایین در ماشین رو باز کردم پیاده شم یه چیزی گذاشت توی کیفم صداش رو برد بالا _از خوابگاه بیرون نمی آیی، حق دانشگاه رفتن نداری، مگر اینکه به من بگی چه ساعتی کلاس داری. طبق ساعت کلاس از این جا میری بیرون برمی‌گردی، لازم باشه برات سرویس میگیرم، برنامه دانشگاهت‌م برای من می‌فرستی، منم دارم برگردم پیش اون دو تا دختر احمق، سهیلا و ستایش بدون اینکه حرفی بزنم قدم بر داشتم سمت خوابگاه، یه لحظه برگشتم ببینم چیکار میکنه. رفته یا هنوز هست یا خدا وایساده تا ببینه من رفتم تو خوابگاه یا نه. ترسیده تند تند قدم برداشتم و، وارد خوابگاه شدم. تمام صورتم درد میکنه، یه گرمی روی لبم حس کردم دست زدم به لبم، دستم داغ شد، دستم رو گرفتم جلوی چشمم، دیدم خونی‌ی، ای وااای دماغم داره خون میاد، ترس وجودم رو برداشت، حالم ازش بهم خورد. پسره نفهم به تو چه مربوطه که من کجا میرم و با کی میگردم، تو یه پول دارو، و بیمارستان من رو دادی، چرا فکر می کنی صاحب من شدی... ❌❌ جمعه ها و تعطیلات پارت نداریم کاربر محترم با سلام برای دریافت لینک کانال پرونده واقعی سرنوشت (مرگ تدریجی یک رویا) ارسال فیش واریزی مبلغ ۵۰۰۰۰ تومان (پنجاه هزار تومان) به شماره کارت 👇 5022291306342609 به نام الهه علی‌کرم و سپس دریافت لینک کانال فیش رو بعد از واریز همون روز ارسال کنید به این ایدی👇👇🌹 @Mahdis1234 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁