زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۹۶ به قلم #که
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) پدر بیچارم از این بی‌ابرویی و مجلس آلوده به گناه و این دعوا و جنگی که راه افتاده و ورود پلیس به این قضیه سکته نکنه خوبه. مهمونهایی که گوشه ی اتاق بودند با گریه رو به خانمهای پلیس توضیح میدادند که ما مهمون هستیم نمی دونستیم مشروبات الکلی و چیزهای دیگه هم سرو میکنن، به خدا ما نمی دونستیم قراره مجلس مختلط بگیرن، ما نمی دونستیم قراره به جون هم بیفتند. هر کدوم با گفتن این جمله ها میخواست بار گناه خودش رو سبک کنه. ماموری که اول وارد شده بود گفت خیلی خوب فعلا همینجا باشید بهتون میگم کی بیرون بیاید.... سه روز از اون شب نحس و کذایی میگذره. با نیما قهر کردم و البته اون هنوز نمیدونه باهاش قهرم. چون همون شب عقد من با بقیه اعضای خانوادم به خونه بابام برگشتم و دیگه نیما رو ندیدم نیما و پدرش و برادرش و چند تا از مهمونهایی که بیشتر شبیه اراذل رفتار میکردند بازداشت شدند. نفهمیدم نیما و پدر و برادرش جرمشون محرز نشد که فردای همون روز ازاد شدند یا اینکه با پارتی بازی و گردن کلفتی و شایدم با شل کردن سرکیسه و زیر میزی تونستند قانون رو دور بزنن و ازاد بشن. هرچی که هست شنیدم همون شب ی نفر با مشت انقدر تو سر نیما زدهکه از اون شب یه گوشش نمیشنوه وقتی پنهان از خونواده م زنگ زدم به فرشته جون گفت نیما همون شبی که بازداشت بوده اونقدر گوش و سرش درد میکرده که انتقالش دادن به بیمارستان و همونجا متخصص گوش و حلق و بینی بعد از معاینه گفته پرده ی گوشش اسیب ندیده ولی به احتمال زیاد بخاطر ضربات وارده مشکل داخلی ایجاد شده . فردای اون روز هم که مرخص شده رفتن پیش یه پزشک خوب براش سی تی اسکن اسپیرال گوش نوشته که باید در اسرع وقت بره و انجامش بده. میگفت اونقدر نیما سردرد و گوش دردش شدید بوده که با تزریق دوسه تا مسکن قوی تازه چند ساعته که تونسته بخوابه. هر کاری کردم به فرشته اعتراض کنم در مورد اتفاقات اون شب نمیدونم روم نشد یا اینکه اعتماد به نفس کافی رو نداشتم که لال شدم و در موردش هیچ حرفی نزدم و اعتراض و گله ای نکردم. همینکه تماس رو قطع کردم به خودم لعنت فرستادم، اخه چرا هیچی نگفتم؟ هنوزم زبونم پیشش کوتاه بود... با خودم عهد کرده بودم فعلا نه با نیما حرف بزنم و نه اجازه بدم خودش یا هیچکدوم از اعضای خونواده ش باهام حرف بزنن، به خیال خودم تصمیم گرفته بودم بابت جریاناتی که اون شب اتفاق افتاد و بابت ابرویی که از من پیش خونواده م رفت و بخاطر سرشکستگی خونواده م و ابروریزی که پیش اومد تنبیهشون کنم. کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨