سه سال عاشقانه با همسرم زندگی کردم ولی بعد از سه سال بیماری سختی گرفت و چون هم وضع مالی پدر من و پدر خودش طوری نبود که بتونن به هزینه درمان همسرم کمک کنن به ناچار هر چی که داشتیم فروختیم، حتی پول پیش خونه رو هم گرفتیم و برای ادامه زندگی رفتیم خونه پدر شوهرم، اونم یه اتاق داد به ما آشپزخونه و سرویس بهداشتی و حمام هم مشترم استفاده میکردیم، درمان همسرم جواب نداد و به رحمت خدا رفت، شوهرم که چیزی نداشت، پدر شوهرمم اوضاع مالی خوبی نداشت به همین دلیل من نتونستم مهریه‌م رو بگیرم، و برای اینکه همسرم در اون دنیا دِینی به گردنش نباشه مهریه‌م رو بخشید و حلال کردم، یک سال خونه بابام زندگی کردم بعد از اون... https://eitaa.com/joinchat/1960640682C4ba40e21a9