من یه بار عقد کردم و طلاق گرفتم، خواهرم به جای فروشنده من رو برد در کنار خودش منم براش کار میکردم حقوق کمی هم بهم میداد یه روز که مثل همیشه توی مغازه مشغول به کار بودم یکی از مشتری های ثابتمون اومد خرید و لحظه آخر که داشت میرفت به من گفت جاری من میشی؟ منم خیلی کم می‌شناختمش گفتم آره چرا نشم خندید و رفت دو هفته بعدش همراه دوتا آقا که یکیشون جوان تر بود با یه خانم سن بالا وارد مغازه شدن باورم نمی شد که واقعاً اومدن خواستگاری من، قرار شد که رسمی بیان خونمون و با پدر و مادرم صحبت کنن. اخر هفته اومدن خونمون و منم که از پسره خوشم اومده بوو جواب مثبت دادم اما نگفتم که پارسال عقد کرده بودم و جدا شدم، فقط پرسیدن چرا... https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966