زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۳۳۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) یکیش خود من... سر هیچ کدوم از بچه‌هام هیچ علایمی نداشتم خدا رحمت کنه مادربزرگمو اون از رنگ و روم تشخیص میداد وقتی میرفتم ازمایش تازه اونموقع میفهمیدم... به اینجای حرف که رسید پدرشوهرم غرولند کنان گفت _نمیدونم حالا چرا وقتی جواب ازمایشو میگرفت یهویی ویار ‌میومد سراغش... عروس نبودی ببینی چه بلاهایی سرمن اومد بخاطر ویارهای خانوم... با این حرف فرشته برق از سرم پرید... نکنه منم باردارم؟ حتما باید برم دکتر‌... به خونه پدرشوهرم که رسیدیم زیبایی چشمگیر خونه‌های این خیابون من رو‌جذب خودش کرده بود... نمای خونه ها به زیبایی تزیین شده... مقابل درب بزرگ قهوه‌ای طلایی نیما متوقف شد فیروز خان با ریموت در رو باز کرد و‌وارد شدیم... حیاط این خونه از حیاط خونه خودمون کوچیکتره تقریبا نصف اونجاست. حتی نمای ساختمون سه طبقه روبرو هم کوچیک اما خیلی زیباتره... وارد ساختمون که شدیم از همون ورودی سالن به راحتی میشه فهمید معماری شیک و‌زیبایی داره از بیرون خیلی کوچیک به نظر می‌رسید ولی فکر کنم مساحت سالن ۱۰۰ متر هم بیشتر باشه ... یه راه پله مارپیچ گوشه ی سالن قرار گرفته برام‌ جالب بود و‌ اولین بارم بود که می‌دیدم سه طبقه‌ی ساختمون از داخل به هم راه داره... با خودم گفتم خونه هایی که دوطبقه بهم راه داره میگن دوبلکس پس اینجا که سه طبقه‌ست لابد میشه سوبلکس... اما ترسیدم اشتباه کرده باشم برای همین چیزی نگفتم منتظر موندم تا از زبون یکی از افراد همین خونه اصطلاح درست رو بشنوم تا اینکه از نیما شنیدم گفت تریبلکس. ... بیشتر وسایل خونه هموناییه که در سمنان استفاده میشد اما با تغییر بعضی وسایل احساس میکنی کل وسایل تغییر کرده. پس از خوردن یه فنجون قهوه کمی از خستگیم برطرف شده بود که به پیشنهاد فرشته برای استراحت به طبقه بالا رفتیم... نیما نگاهی به اتاق پایین انداخت و‌با اشاره دست گفت بریم بالا... طبقه دوم یه سالن کوچیکتر از سالن پایین داشت که یه دست مبل مقابل یه ال‌سی‌دی خیلی بزرگ چیده شده بود... اینجا فقط یه اتاق خواب داشت _تی‌وی روم شنیدی تاحالا؟ اینجا تی‌وی روم خونه‌ست... چیزی نگفتم، اما اولین باره که اسمشو میشنوم... کمی فکر کردم... تی‌وی یعنی تلویزیون... روم هم یعنی اتاق... اتاق تلویزیون... لابد همون اتاق نشیمن یا هال خودمونه دیگه...جالبه هالشون طبقه دومه ... و یه اتاق هم تو همین طبقه‌ست... نیما با اشاره به طبقه سوم جلوتر راه افتاد پله‌هاروکه بالا رفتیم یه راه‌پله کوچیک مقابلمون بود با یه دست مبل که خیلی فشرده جا داده بود و سه تا اتاق ، به پشت سر نگاه کردم با اینکه دو طبقه بالا اومدیم اما احساس خستگی نمی‌کنم چون پله ها خیلی کوتاهن... پس برای همینه که تعدادشون بیشتره... نیما با دست در اخر رو نشون داد _ اونجا سرویس بهداشتیه... بعد اشاره به در اولی کرد _مامان گفت اتاق اولی برای سیناست... _احتمالا این اتاق هم مال مهمونه و با گفتن این حرف به طرف در وسطی رفت و‌بازش کرد اتاق بزرگیه... کمه کم سی متر هست روی هم رفته خونه قشنگیه... اما اینکه فرشته با خونه ای که فیروزخان من و‌نیما داده مشکلی نداره خیلی برام جالبه... آخه اون خونه خیلی بزرگ ‌و زیباتره... ای ول به فرشته هیچوقت فکرشو نمی‌کردم این قدر دست و‌دلباز و چشم ودل سیر باشه و خونه بزرگترو به عروس ببخشه... پس از کمی استراحت با صدای فرشته برای صرف شام به طبقه اول برگشتیم‌... فرشته خیلی اصرار کرد شب رو همونجا بخوابیم اما نیما قبول نکرد و‌گفت بهتره به خونه خودمون برگردیم.. به مناسبت هفته وحدت وی ای پی رمان نهال ارزو ها (با ۴۰۰ پارت جلوتر) ، کل رمان نرگس و کل رمان حرمت عشق ۱۰ هزار تومان تخفیف خورد 💐 نهال آرزوها ۴٠ هزار تومان حرمت عشق ۳٠ هزارتومان نرگس ۳٠ هزار تومان 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید 🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨