🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۸۶
به قلم
#کهربا(ز_ک)
معلوم بود منتظر سلام کردنمه
چون به محض سلام گفتن لبش به خنده باز شد
_سلام ... بهبه لیلا خانم؟
گیج نگاهش کردم
_شنیدم بیبی رو بردن بیمارستان
نگران تنهایی منصوره بودم زودی اومدم ببینم تنها چکار میکنه که همسایه ها گفتن برادر زادهی منصوره اومده پیشش...
درست گفتم اسمت رو دیگه درسته؟
هول شده از جلوی در کنار رفتم
_بله خودمم... بفرمایید داخل
چقدر من گیجم چند روزه پیش همسایهها وانمود میکنم که اسمم لیلاست وبرادر زاده منصوره خانمم اونوقت الان یادم رفته...
طول حیاط رو طی کردیم اما هنوز به در هال نرسیده بودیم که یاد رختخوابا افتادم پس از خاله جلو زدم و با گفتن ببخشید خودم زودتر وارد خونه شدم
سریع رختخوابم رو برداشته و داخل اتاق خواب پرت کردم
همینکه بالش و چادر نماز رو از روی زمین برداشتم دوست بیبی هم وارد خونه شد...
با دیدن منصوره خانم از همون دور براش آغوش باز کرد و با چشمانی اشکی روبروش نشست... خم شد و باهاش روبوسی کرد
_بمیرم برات دختر...
چه بلایی سر بیبی اومده؟
مادر چرا زنگ نزدی تا زودتر برگردم...
منصوره بعداز احوالپرسی گفت
_شکر خدا خطر رفع شده وحال بیبی یکم بهتره...
خداروشکر لیلا بود
آخه دیگه درساش تموم شده و قبل از اینکه بیبی حالش بد بشه اومده بود دیدنمون که اون اتفاق افتاد
برای همین اصلا تنها نموندم...
خاله دستاش رو بالا برد
_الهی شکر... تا شنیدم بیبی بیمارستانه یاد تو افتادم...
حالا از اوم بنده خدا چه خبر؟ بهتره؟
_والله چی بگم خاله...
اونجوری که دکترا گفتن شاید تا چند روز دیگه بیمارستان نگهش دارن
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل
#رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨