همینطور که داشتم گریه میکردم و به پدر و مادرم التماس میکردم یهو بابام با صدای نسبتا بلندی اسم خواهرمو صدا زد -- سهیلا دخترم من و مادرم با نگرانی برگشتیم سمت سهیلا که متوجه شدیم سهیلا از شدت ناراحتی رو صندلی بیهوش شده بود . https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803