*دلنوشته های دفاع مقدس* آب جیره بندی شده بود آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود ، مگر میشد خورد ؟ به من آب نرسید ، لیوان را به من داد و گفت : “من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم” فرداش بچه ها گفتن که جیره هرکس نصف لیوان آب بود ! 🌷🌷🌷@razechafie🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊