آقای بلندقامت دیپلماسی ایران، دعایمان کن!
میدانید آقای امیرعبداللهیان؟
آخرش همه ما باید بار سفر از این دنیا ببندیم. دست پر یا دست خالی شتری است که درِ خانهی همه ما میخوابد.
از خودم میپرسم، سالها بعد که دیگر وزیر نبودید و بعد از عمری با عزت و سلامتی، این کاروانسرا را به قصد خانه ابدی رها میکردید، چند نفر زیرتابوت شما را میگرفت و اصلا چند نفر در این هیاهوی دنیا خبردار میشد؟
اما دیدید در روز تشییع، با چه عزتی بدرقهاتان کردند! با چه عزتی شانهبهشانه روی دستها بالا رفتید و چه شرافتی که پرچم مقدس وطن روی تابوتتان کشیده شد...
بله آقای امیرعبداللهیان، وزیر شهید، شما که جایتان خوب است و خوشا به حالتان اما...
ما دلمان برای خودمان میسوزد!
دست روی دست میکوبیم و آه میکشیم که شما روبرویمان بودی و قدر ندانستیم!
ما عزتمداریت را دیدیم. ما دغدغهات برای دفاع از مظلوم را دیدیم.
دیدیم و دست روی دست میکوبیم؛ شبیه آفتزدهای که قدر امنیت ندانست. شبیه پیری که قدر جوانی ندانست و شبیه مریضی که قدر عافیت ندانست.
بله. ما دلمان برای خودمان میسوزد، جگرمان میسوزد، قلبمان میسوزد و چشممان از اشک مدام میسوزد.
شاید از این به بعد باید بیشتر قدرِ نعمتِ مسئول خوب را بدانیم.
قدر رهبری مقتدر، که دلمان به نگاه و کلام پُر صلابتشان قرص میشود.
وزیر شهید؛ آقای بلندقامت دیپلماسی ایران اسلامی!
ما میدانیم شهید زنده است.
پس حالا که دستتان بازتر شده، برای عزتِ امت اسلام، دعا کنید...
برای رهبرمان، برای جبههی سرافراز مقاومت، دعا کنید که ما تعدادمان کم است و دشمنانمان زیاد.
سلامِ ما را به اربابمان برسانید که ما به امید ظهور پسرش نفس میکشیم...
✍کاربران
🔰اینجا چراغی روشن است👇
https://eitaa.com/joinchat/3838575145Cbfa347390f