💠 معاشرت مسالمت آمیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) با کفّار دربارۀ چگونگی رفتار امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غیرمسلمانان، نمونه‌هایی در منابع حدیثی و تاریخی ذکر شده است که حاوی درسها و عبرتهای بسیار آموزنده و مهمی است. در اینجا به چند نمونۀ آن اشاره میشود. ✅ مطابق روایتی از امام صادق از پدرانش(علیهم السلام)، روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیرون از شهر کوفه و در راه برگشت به کوفه با کافری ذمّی همراه شد که اتفاقاً چهرۀ حضرت را نمیشناخت. آن ذمّی-که برمی‌آید از اهل کتاب بوده- به حضرت خطاب کرد: ای بندۀ خدا، قاصدِ کجایی؟ حضرت گفت: کوفه میروم. مسافتی را همسفر شدند تا جایی که سر دو راهی رسیدند، و چون شخص ذمّی مسیرش از راه اصلی جدا میشد لذا به سمت راه فرعی پیچید و حضرت نیز همراه او به سمت فرعی پیچید. ذمّی به حضرت گفت: مگر نمیخواستی کوفه بروی؟! حضرت پاسخ داد: بله. ذمّی گفت: پس راه کوفه را رها کردی!؟ حضرت فرمود: میدانم. ذمّی پرسید: پس با اینکه میدانی چرا همراه من پیچیدی؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او گفت: همراهیِ نیکو، کامل کردنش به اینست که انسان هنگام جداییِ همراهش چند قدمی بدرقه‌اش کند (از باب احترام و ادب). و پیغمبر ما صلّی الله علیه وآله چنین فرمانمان داده است. ذمّى گفت: اينگونه گفته؟! حضرت فرمود: آرى. ذمّى گفت: پس قطعاً جز این نیست که افرادی که از او پیروی کرده‌اند بخاطر همين كردارهاى بزرگوارانه‌اش از او پیروی کرده‌اند، و من تو را گواه میگیرم كه من هم بر دین شمایم. سپس آن مرد ذمّى همراه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به کوفه رفت، و هنگامی که حضرت را شناخت مسلمان شد.1️⃣ ✅ نمونۀ دیگر اینکه روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه به پیرمردی سالمند و نابینا برخورد کرد که دست دراز کرده بود تا مردم به او کمک کنند. حضرت وجود چنین منظری را ناپسند شمرد و با تعجب پرسید این چیست؟! شایان توجه است که از این پرسش حضرت مشخص میشود که در آن روزگار، تکدّی‌گری امری عادی و رایج نبوده و بخاطر همین استثنائی بودنش موجب شگفتی حضرت شده. مردم گفتند: این مسیحی است. یعنی با اینکه پیر و نابینا شده و توان کارگری و تأمین مخارجش را ندارد اما چون مسلمان نیست لذا کسی متکفّلش نشده و مجبور است تکدّی کند. حضرت نهیب رفتند که: تا نیرو داشت و میتوانست کار کند، جوانی و توانش را به کار گرفتید و حال که سالمند و از کار افتاده شده رهایش کرده‌اید و آبرومندانه مخارجش را تأمین نمیکنید!! سپس فرمود: از بیت المال برایش «ماهیانه» مقرر کنید.2️⃣ همین حادثه موجب شد که از بیت المال مسلمانان برای کفّارِ از کار افتاده نیز سهمیه‌ای معین کنند. یعنی در نظام حکومتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بهزیستی و تأمین اجتماعی و تأمین زندگی آبرومندانه حق طبیعی و خدادادی هر انسان و هر شهروند است و لذا بدون در نظر گرفتن عقاید و گرایشهایش باید از این حق بهرمند باشد. ✅ نمونه‌ای دیگر از احترام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کفار اینکه حجّار بن أبجر از خانواده‌های مسیحی عراقی بود و با مشاهدۀ فتوحات اسلامی بنا به اهدافی دنیوی در زمان حکومت عمر اسلام آورد و به کوفه منتقل شد ولی پدرش أبجر بن جابر مسیحی ماند و در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دنیا رفت. جنازۀ أبجر توسط مسیحیان و کشیشهای شهر حیره (از شهرهای نزدیک کوفه و از مراکز اصلی مسیحیان در آن زمان) تشییع شد و پسرش حجار نیز همراه تعدادی از بزرگان قبیله‌اش -بنو بکر بن وائل- که از پرچمداران سپاه حضرت در جنگ جمل و صفین بودند در تشییع شرکت داشتند و عده‌ای دیگر از مسلمانان نیز به احترام حجار و بنا به آداب عرفی و عشایری همراه وی بودند. اتفاقاً ابن ملجم در محلۀ قبیلۀ بکر بن وائل بود و این تشییع را دید و از مشارکت مسلمانان در تشییع یک مسیحی خشمگین شد و آن را گناهی بزرگ شمرد و به زعم خودش بنا به نهی از منکر آنها را از ادامۀ مشارکت نهی کرد. سپس گفت: اگر نه اينست كه من شمشیرم را براى ضربه‌ای که پاداش و ثوابش نزد خدا بزرگتر از زدن و پراکنده کردن این جماعت است آماده میکنم هرآینه بر آنان حمله میکردم که گناهی بزرگ مرتکب شده‌اند! پس او را گرفتند و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بردند. حضرت پرسید: آیا کاری کرد؟ (شمشیر کشید یا تنها تهدید زبانی بود؟) گفتند: خیر. پس حضرت رهایش کرد. (چون بدون اسلحه کشیدن و به صرف تهدید زبانی عنوان محارب صدق نمیکند.)3️⃣ (ص1) @YusufiGharawi