📚 داستان پیمان یاری
🌟 مردی که أهل حجاز بود ، به مکه آمد
🌟 و مالی را به عاص بن وائل ، فروخت
🌟 اما عاص ، پولش را نداد و رفت
🌟 مرد حجازی دنبالش دوید
🌟 و بهش گفت :
🌷 پس پول من چی میشه ؟!
🌟 اما عاص بدجنس ، جوابش رو نداد
🌟 عاص داخل خونه میشه
🌟 و محکم در و می بنده
🌟 مرد حجازی ، درو می زند و می گوید :
🌷 آقا من اینجا غریبم و کسی رو ندارم
🌷 پولی هم ندارم تا به شهرم برگردم
🌷 یا کالای منو بده یا پولمو
🌟 عاص بن وائل ، با اخم و بداخلاقی ،
🌟 و با عصبانیت ، در را باز کرد
🌟 و او را از خانه اش بیرون کرد
🌟 و پولش را نداد و سرش داد زد
🌟 و به دروغ گفت :
😡 تو هیچ کالایی به من ندادی ،
😡 از اینجا برو
🌟 مرد حجازی ،
🌟 پیش بزرگترها و شیوخ قریش رفت
🌟 و از آنها خواهش کرد
🌟 تا کمکش کنند .
🌟 ولی اونا تحویلش نگرفتند ،
🌟 و جوابشو ندادند
🌟 و حاضر به گرفتن حق او نشدند .
🌟 مرد حجازی ،
🌟 وقتی دید کسی کمکش نمی کنه
🌟 و از اون طرف مالش رو دزدیدند
🌟 و پولی نداشت تا بوسیله آن ،
🌟 به شهر و خانه خود برگردد ؛
🌟 دلش شکست
🌟 و با ناراحتی ،
🌟 بالای کوه ابی قبیس رفت .
🌟 چون از بالای کوه ابی قبیس ،
🌟 شهر مکه و خانه خدا ،
🌟 راحت تر دیده می شد .
🌟 مرد حجازی ، اول به آسمان نگاه کرد
🌟 بعد به خانه خدا نگاه کرد
🌟 اشک در چشمانش جمع شد
🌟 و با ناراحتی فریادمظلومانه ای زد
🌟 و با صدای بلند ،
🌟 از مردم مکه ، کمک خواست .
🌟 زبیر ( عموی پیامبر ) ،
🌟 با شنیدن صدای مظلومانه آن غریبه ،
🌟 بی معطلی ، از جا بلند شد .
🌟 و همراه حضرت محمد ( ص) ،
🌟 که آن زمان ۲۰ ساله بودند ؛
👈 به سراغ صاحب صدا رفتند .
🌟 وقتی پیداش کردند ؛
🌟 او را دلداری دادند و گفتند :
🌹 چی شده مرد ؟! مشکلت چیه ؟!
🌟 مرد حجازی با ناراحتی گفت :
🌷 یه آقایی به نام عاص پسر وائل ،
🌷 کالایی از من خرید ؛
🌷 ولی پولمو نمیده .
🌟 زبیر ، دست آن کرد را گرفت
🌟 و به خانه خود برد
🌟 و پذیرایی مفصلی از او کرد
🌟 سپس پیش بزرگان قبائل رفت ،
🌟 و از آنان خواهش کرد
🌟 تا در یاری به مظلومان
🌟 و گرفتن حق آنان ، کمکش کنند .
🌟 زبیر موفق شد چندتا از قبایل را ،
🌟 باخود همراه کند .
🌟 سپس همگی ، در خانه عبدالله پسر جدعان ، جمع شدند ؛
🌟 و در آنجا , پیمانی به نام "حلف_الفضول" نوشتند ،
🌟 و دستهای خود را ،
🌟 به نشانه تعهد در برابر پیمان ،
🌟 در آب زمزم فرو بردند و گفتند :
🌹 نباید به هیچ شخص غریب یا آشنایی ، ستم شود ؛
🌹 و باید حق مظلوم را از ظالم بگیریم !
🌹 و از ایجاد بی نظمی ، اغتشاش ، فساد و دزدی ، جلوگیری کنیم .
🌹 و با هم دربرابر دشمنان مقاومت کنیم و از خانه کعبه حمایت کنیم و...
🌟 بعد از بستن پیمان ،
🌟 با هم دیگه پیش عاص رفتند ،
🌟 و پول مرد حجازی را ، از او گرفتند
🌟 و به صاحبش دادند .
🌟 مرد حجازی هم ، خیلی تشکر کرد
🌟 و براشون دعای خیر نمود .