#به_نام_خدای_مهدی
.
#قلبم_برای_تو❤❤
.
🔮
#قسمت_پانزدهم
خب دخترم نظرت چیه؟!
.
-در مورد چی؟؟
.
-در مورد آب شدن یخ های قطب جنوب 😐😐خب درباره میلاد دیگه؟؟
.
-در مورد یخ های قطب جنوب که منفیه 😀😀ولی آقا میلاد به نظر پسر خوبی میاد ولی باید بیشتر باهاش آشنا بشم...
.
-خب پس😉 یعنی مبارکه 😆
.
-گفتم که مامان...باید بیشتر فکر کنم 😐
.
-من دخترم رو بهتر میشناسم...چیزی رو نخواد از همون اول میگه 😊
.
-امان از دست شما مامان 😀
.
چند روز از این ماجرا گذشت و قرار شد با اجازه خانواده ها من و آقا میلاد باهم بیرون بریم و بیشتر آشنا بشیم...امروز ساعت ده کلاس داشتم ولی به خاطر قرارمون نرفتم...
زنگ زدم به زهرا:
-سلام زهرایی؟! خوبی؟!
-سلام عروس خانم...تو بهتری؟؟چه خبرا؟؟
-میخواستم بگم امروز کلاس نمیتونم بیام...استاد چیز خاصی گفت برام بفرست
-ای بابا😕...چرا آخه؟؟ تازه خوشحال بودم امروز میبینمت سیر تا پیاز خواستگاریتو برام تعریف کنی 😐
-میخوام باهاش بیرون برم 😊
-ااااااا...پس مبالکه علوس خانم 😉
-حالا که چیزی معلوم نیست 😊برام دعا کن زهرایی
-فعلا که شما مستجاب الدعوه ای 😀😀
.
.
قرار بود ساعت 10 آقا میلا دنبالم بیاد ولی من یکم زودتر آماده شدم و پایین رفتم و دیدم جلو در تو ماشینش نشسته....
.
-ااااا...شما اینجایید آقا میلاد؟!
.
-بله مریم خانم 😊
.
-قرارمون ده بود...از کی اومدین؟!
.
-یه نیم ساعتی میشه...راستیتش از دیشب اصلا آروم و قرار نداشتم و دوست داشتم زودتر صبح بشه و بیام خدمتتون 😊
.
-ای بابا...خب چرا زنگ در رو نزدین 😯
.
-نخواستم مزاحم بشم...من زود اومدم دلیلی نداره شما هم زود بیاین 😊
.
این حرفهاش به دلم مینشست وبهم یه اطمینان خاصی میداد ☺
.
🔮از زبان سهیل
.
بعد از اون روز یه هفته تو خودم بودم و حوصله هیچکاری نداشتم...
.
گاهی اوقات از تصمیمم پشیمون میشدم و میگفتم سهیل مگه بیکار بودی توبه کردی؟!داشت بهت خوش میگذشت 😕
اما سریع از حرفم پشیمون میشدم...😔
.
کلافه بودم...نمیدونستم باید چیکار کنم...
نه دیگه با دوستام در ارتباط بودم که باهاشون بیرون برم...
نه انگیزه ای برای دانشگاه رفتن داشتم و نه هیچی...
.
یهو یاد حرف یکی از بچه های بسیج افتادم که گفته بود شهدا رو الگو قرار بده بهت کمک میکنن...
اما چطوری؟!
.
تا صبح با خودم فکر کردم و کلنجار رفتم و تازه صبح خوابم برد...
یهو بیدار شدم و یادم اومد درست هفته پیش بود که اون خانم رو دیده بودم و... 😔
اگه اشتباه نکنم ساعت ده کلاس داشت...
.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan