😡 فاطمه هاشمی رفسنجانی:
🔹روز یکشنبه هم از صبح ۳-۴ مرتبه با پدر تلفنی صحبت کردم که خودشان هم به من زنگ زد و گفت که من
دارم به استخر میروم. من احساس میکنم شاید ایشان
خودش یک چیزهایی فهمیده بود، چون هیچ وقت روز یکشنبه خودش تماس نمیگرفت که تو و مادرت به آنجا (استخر) بیایید!
🔹آخرین جلسهای که آقای شمخانی ما را به شورای عالی امنیت ملی دعوت کرد، به ما گفت که
من دیگر بیشتر از این نمیتوانم موضوع را ادامه دهم و به من میگویند که تو میخواهی آقای هاشمی را شهید اعلام کنی!
🔹آبان ماه یعنی دو ماه قبل از فوت بابا، دو نفر به ما گفتند:
میخواهند پدر شما را بکشند و طوری پدر شما را میکشند که خود شما هم فکر میکنید به مرگ طبیعی فوت کرده است.
🔹گفتم چرا پدر من را بکشند؟ گفتند برای اینکه آنها
نگران بعد از آقای خامنهای هستند! در ضمن سه انتخابات را هم از دست دادهاند و اینها نگران انتخاباتهای بعدی هستند؛ یکی سال ۹۶ که البته در مقابل انتخابات خبرگان بعدی اهمیت زیادی ندارد. انتخابات خبرگان برایشان مهم است.
🔹گفتم بابای من که ۵ سال از آقای خامنهای بزرگتر است. اگر هم بنا بر سن باشد، پدر من زودتر فوت میکند. گفتند که نه؛ در جلسات خصوصیشان
میگویند: آقای هاشمی سالم و قبراق است و از این خیلی نگرانی دارند!
🔹هر چه به رییس تیم حفاظت گفتم برویم دوربینهای استخر را ببینیم. اول اجازه نمیداد؛ بعد گفت آنجا را پلمب کردند و اجازه نمیدهند.
🔹آن شبی که بابا فوت شد، محسن دنبال وصیتنامه میگشت؛ اما پیدا نشد. گفتم به مجمع برویم، چون بابا یک گاو صندوق و دو تا کشو هم در مجمع داشت که کلیدهای کشوها همیشه دست خودش بود. اما آنجا چیزی نبود.
خیلی چیزها را برده بودند و کشوها خالی بوده است!
🔹خودشان میگویند دوربینهای استخر روشن بوده است.دوربینها را شورای عالی امنیت ملی گرفته بوده.
بعد از اینکه محافظین بابا را از آب بیرون آوردند، ۱۲ دقیقه آنجا نگه داشته بودند تا بیمارستان برسانند ۱۱ دقیقه طول کشیده بود. در صورتی که از آنجا تا بیمارستان ۲ دقیقه هم نیست!
#آزادی_فقط_در_ضدیت_با_انقلاب
@dada69