@arteesh_313 @arteesh_313 به سقف خیره شده بودم که یهو رو تخت نشستم و توی کشوی میزم دنبال پاکت کوچیکی که چند وقت پیش قایم کرده بودم گشتم. پاکت سرجاش بود. لبم و از خوشی گاز گرفتم. این بهترین تنبیه برای بابا اینا بود. بسته های قرص و از پاکت خارج کردم و سرمو به نشونه تائید تکون دادم و مشغول شدم. گاهی وقتا البته ماکان بهم میگه سادیسم دارم. بعضی وقتا فکر میکنم راس میگه. تنبیه امشبمم هم بخاطر یکی از همین دیونه بازی ها بود. کفشای ارشیا رو با چسب چوب به زمین چسبونده بودم. چون کف خونه ما پارکته. داشتم برای بار چندم چکشون می کردم که ببینم خشک شده یا نه که ماکان دیده بود و به......... ادامه رمان جذاب و مذهبیمون داخل کانال سنجاق شده😍 به شدت پیشنهاد میشه بخونی😎 @arteesh_313 @arteesh_313