بازخوانی بخشی از پیام حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به مراسم گرامیداشت وحدت حوزه و دانشگاه:
وحدت، گاهي در قبال کثرت است؛ بحث فلسفي عميقي دارد، چون هم کثرت، حقيقي است هم وحدت حقيقي است؛ گرچه سازنده آن کثرت، اين وحدت است و نقصي در آن کثرت نيست، زيرا کثرت مظاهر أسماي حسناي خداي سبحان هستند که ﴿أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الأسْماءُ الْحُسْنَي﴾، ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها﴾، اين کثرت به نِعَم الهي برميگردد و اين کثرت به مظاهر أسماي الهي رجوع ميکند و نه نقص دارد و نه عيب؛ اما آن وحدتي که محمود و ممدوح است و حوزه و دانشگاه براي آن تلاش و کوشش کرده و ميکنند در مقابل کثرت نيست، در مقابل اختلاف است. وحدت براي نظام هستي سلامت است، اختلاف عيب است و نقص. کثرت در مقابل اين وحدت نيست، کثرتي که مظاهر أسماي الهي هستند، وحدت را پاسداري ميکنند؛ اما اختلاف وحدتشکن است.
بيان نوراني علي بن ابيطالب(ع) در نهج البلاغه خطاب به کسي آمده، ميفرمايد: در امت اسلامي هيچ کسی مردم را به اندازه من به وحدت دعوت نميکند و هيچ کسی در سنت و سيره و سريرت خود به اندازه من واحدانه فکر نميکند و عمل نميکند: «وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَي جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي».آنگاه ميفرمايد اختلاف در مقابل وحدت است، نه کثرت در مقابل وحدت. اين اختلاف يک بيماري است که هم به سلامت آسيب ميرساند، هم به کمال گزند وارد ميکند؛ نه ميگذارد جامعه سالم باشد، جامعه را عيبناک ميکند، نه ميگذارد جامعه کامل باشد و در نقص جامعه ميکوشد. ميفرمايد اين مطلب را من از نظر تاريخ نميگويم، از نظر سنت الهي ميگويم؛ چون اگر از نظر تاريخ باشد، نسبت به گذشته رواست؛ اما نسبت به آينده پيشبيني تاريخ کار آساني نيست؛ ولي از منظر سنت الهي که نه تحويلپذير است و نه تبديل را تحمل ميکند: ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً﴾؛ اين گذشتهاش همانند آينده، آينده آن همانند گذشته است؛ لذا حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ»؛ نه در گذشته سنت الهي اين بود که جامعه از اختلاف طرْفي ببندد، نه در آينده «الي يوم القيامة» هيچ ملتي، هيچ جامعهاي، هيچ أحدي از اختلاف طرْفي نميبندد: «لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ».
اين وحدت که منشأ صحت و کمال است، قراردادي نيست. با نشست و کنگره و امثال آن وحدت امضا نميشود. وحدت يک گوهر دروني است که بايد از آن پاسداري کرد. ما يک حقيقت هستيم در چند آينه. فطرتهاي ما يکي، معاد ما يکي، مبدأ ما يکي، وحي و نبوت ما يکي و مهمتر از همه که از نظر راهبردي ما را به همه معارف ياد شده ميرساند، فطرت ماست که ما يک حقيقت هستيم. چنين نيست که زبان و زمان، عصر و مصر ما را پراکنده کند. خداي سبحان ما را از يک حقيقت ﴿مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ خلق کرده است؛ يعني از يک گوهر و همه ما را با علوم ميزبان مجهّز کرد. خدا ما را بدون علم نيافريد. ما را همانند لوح نانوشته خلق نکرد. بسياري از اسرار دروني و رازهاي بيروني را به عنوان امانت الهي در درون ما نهادينه کرد که فرمود: ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾; آنگاه به آسمان و شمس و قمر آسمان، به زمين و فراز و فرود زمين، به سازنده آسمان و سازنده زمين، به جان آدمي و بنيانگزار جان آدمي، يازده بار سوگند خورد؛ يعني به کل اسرار نظام قسم خورد، اين خداي اسرارآفرين به همه اين اسرار يازدهگانه قسم خورد که انسان، طهارت او، پاکدامني او، ضامن سلامت اوست. فطرتش را سالم نگه ميدارد، در معاد به بهترين وجه پيش پروردگار برميگردد.
پس اين وحدت قراردادي نيست، اين ساختار دروني ماست که اميدواريم حفظ بکنيم و بهترين راه حفظ اين وحدت، يک بخش از آن به علم برميگردد، يک بخش از آن به عمل. اگر فضاي دانشگاهي، معرفتشناسي را در تنگناي حس و تجربه ببندد و بگيرد و گرفتار کند و زندان ببرد، وحدت و حوزه و دانشگاه مقدور نيست، زيرا او درباره حس و تجربه بسنده ميکند و دانشگاه و حوزهها درباره معرفت و شناخت، هم از حس و تجربه مدد ميگيرند هم از تجريد نيمه تجربي رياضي مدد ميگيرند، هم از تجريد کلامي کمک ميگيرند، هم از تجريد فلسفي مدد ميگيرند هم از تجريد عرفان نظري کمک ميگيرند. اين راه با دين و وحي و نبوت و معاد سازگار است؛ اما کسي که معرفتشناسي او فقط حس و تجربه باشد، نتيجه و خروجي آن هم اين است که ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً﴾، ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾،اين دو آيه نشان ميدهد که خروجي حصر معرفتشناسي در حس و تجربه حسي، اين است
@daftar_ayatollah_javadi_amoli